نام کتاب : سه رسائل فلسفى نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 113
در آيه شريفه «الرَّحْمنُعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى»از عايشه [1] نقل نمودهاند «الكيفغير معقول
[1]و فى كلام بعضهم فى تفسير قوله تعالى:الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى «الكيفغير معقول و الاستواء غير مجهول و
الاقرار به من الايمان و الجحود به كفر.» و عن مالك: و السؤال عنه بدعة. و اخرج البيهقى عنه (اى مالك) انه
قال:
«هوكما وصف نفسه و لا يقال: كيف و كيف عنه مرفوع».
ترمذى در حديث رؤيت (رؤيت حق تعالى در آخرت) گفته است: «المذهبفى هذا (يعنى در مبحث رؤيت) عند اهل
العلم من الأئمة، مثل سفيان الثورى و مالك و ابن المبارك و ابن عينية و وكيع و
غيرهم انهم قالوا: نروى هذه الاحاديث كما جاءت و نؤمن بها، و لا يقال: كيف، و لا
نفسّر، و لا نتوهم.»
برخى ديگر از اهل سنت و جماعت و جمعى از محدثان ديگر از طايفه شيعه
گفتهاند: احاديث صفات و رؤيت را بايد تأويل نمود به معانى و جهاتى كه منافات با
تقدس و تنزه حق اوّل نداشته باشد.
به عبارت ديگر: اين جماعت در باب صفات حق، آيات و اخبار موهم تشبيه
و تجسيم را تأويل مىنمايند و مفاد آنها را حمل مىنمايند به معانى كه لايق حضرت
بارى باشد، به نحوى كه منافات با تقدس و تنزه حق نداشته باشند.
قالوا: انا نؤولها على ما يليق بجلاله تعالى، و هذا مذهب الخلف و
كان امام الحرمين يذهب إليه، ثم رجع عنه.
فقال فى الرسالة النظامية: الّذي نرتضيه دينا و ندين اللّه به عقدا
اتباع سلف الأمة، فانهم درجوا على ترك التعرض لمعانيها.
برخى ديگر از همين به اصطلاح علماى امت تصريح كردهاند كه: على هذه
الطريقة مضى صدر الأمة و ساداتها و اياها اختار ائمة الفقهاء و ... آنهايى كه به
تأويل معتقدند و اهل تنزيه صرفند گفتهاند: منشأ اختلاف بين فريقين (اشاعره و
معتزله يعنى مشبّه و منزّهه) آن است كه آيا جائز است در قرآن چيزى موجود باشد كه
معناى آن مخفى باشد و كسى به آن عالم نشود؛ يا آنكه راسخان در علم، عالم به
متشابهات و مشكلات آيات قرآنيهاند؟
برخى عقيده دارند كه تأويل اگر از لسان و اصطلاحات موجود در زبان
عرب (لا بد الفاظ و كلمات و حروف كه معانى و مفاهيم مختلف را به وسيله آن القاء مىنمايند)
دور نباشد و متداول باشد در السنه اعراب، انكار نمىشود و اگر هم تأويل دور باشد و
مستبعد، بايد توقف نمود و با مراعات تنزيه حق از جهات خلقى و لوازم امكانى به آن
ايمان آورد. (لا بد مراد آن است كه به جهاتى حمل مىشود كه موجب تشبيه و اتصاف حق
به صفات امكانى نگردد).
و اگر الفاظ موجود در قرآن دلالت نمايد بر معانيى ظاهر و مفهوم، از
تخاطب عرب، يعنى لفظى كه در معانى ظهور داشته باشد كه عرب در مقام محاوره الفاظ را
در اين معانى استعمال نمايند، بايد حمل بر معنايى نمود كه لايق جناب كبريايى حق
باشد.
به هر حال اين جماعت جميع آيات صفات را به معانى و مفاهيمى كه
منافات با مقام واجبى نداشته باشد حمل نمودهاند، بعضى از اشاعره كه آشنا به قواعد
علم كلام و حكمت بودهاند همين مسلك را اختيار كردهاند؛ از جمله فخر الدين خطيب
رازى كه گفته است: «جميعالأعراض النفسانية اعنى الرحمة و الفرح
و السرور و الغضب
نام کتاب : سه رسائل فلسفى نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 113