نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 93
است ايشان را، به شرايط
اعمال صالحه و اعتقاد اجمالى كه: «القول منّا، قول آل محمّد».[1] امّا اوّل از مراتب كه بسيارى از اهل
«نظر» و «فكر» پسنديدهاند و آن را طريقه «ذوق المتألهين» مىدانند، مانند علامه
محقّق جلال الدين الدّوانى و نظراء[2] او.
پس، آن است كه گويند:
حقيقت وجود «واحد» است؛ نه حقايق متباينه دارد، و نه افراد متماثله، و نه مراتب متفاضله،
بلكه «فرد واحد بسيط» است و «شخص متشخّص» به نفس ذاتش، و او، هم «وجود» است و هم
«موجود».
و از مبادى اين مطلب است،
قاعده [اى] كه آن محقّق، بسيار اصرار دارد و همچنين صدر المتألهين- قدّس سرّه- در
اينكه: در مشتقّ، ذات معتبر نيست و بسيط است و همين، مبدأ اشتقاق است، مدلول مشتق.
و از جمله كسانى كه به اين [عقيده] رفتهاند، سيّد صدر شيرازى است. و محقّق شريف
نيز گفته است كه:
در مشتق، نه ذات عام معتبر
است و نه ذات خاص و اينكه گويند: اهل عرف يا ادبا كه «ذاتى» در مشتق معتبر است،
مدلول ضميرى است كه در مشتقّ هست، دون مبدأ، و نيز گويند: اگر در «الثّوب الابيض»-
مثلا- ذات خاص معتبر باشد، تكرّر لازم آيد.
و محقّق دوانى گويد كه:
چون بياض- مثلا- ببيند،
اهل عرف پيش از آنكه متفطّن شوند كه عرض است و موضوعى مىخواهد، حكم كنند به
اينكه: ابيض و سفيد است، پس، اين حكم، نفس بياض و سفيدى را [در بر] مىگيرد.
حقّ، قول اين محقّقين است،
به اينكه: اعمّ باشد مدلول مشتق، از بسيط و مركّب، اعنى: ذات له المبدأ، أعمّ از
اينكه از باب ثبوت شىء از براى خود- كه مرجعش عدم انفكاك شىء است- از نفس خود،
يا از باب ثبوت شىء براى غير خود باشد.
و در عرف خاص، مثل عرف
حكيم و منطقى، استعمال مشتقّ در معنى بسيط، متكاثر و متظافر است، مثل متّصل در
صورت جسميّه، و مادى در «مادّة المواد» بسيطه و مكانى در «مكان» و زمانى در
«زمان»، و مقدّم و مؤخّر در «آن» و معلوم در
[1] - مصدر يافت نشد،احتمالا حديث نيست.
[2] - نظاير او.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 93