نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 92
مغلطه نيست، زيرا كه محال
لازم آمده از فرض دو «اله»، به اختلاف ارادتشان، و لازم نيست از استحالت دو اله،
به اين صفت استحالت دو «اله» مطلقا كه مطلوب مستدل است. چه، نفى خاصّ، لازم ندارد
نفى عام را و اين، از باب «وضع ما ليس بعلّة علّة» است، نظير آنكه بعضى استدلال
كردهاند بر امتناع بودن فلك بيضى، به اينكه: اگر شكل فلك بيضى باشد و حركت كند،
بر قطر اقصر، لازم محال لازم نيايد، از مجرّد بيضى بودن فلك، بلكه از آن، با حركت
بر قطر اقصر، چه اگر حركت كند بر قطر اطول، خلاء لازم نيايد! بلى، براى عوام خوب
است كه مطلوب خاص باشد كه نفى تعدّد اله با اختلاف در خواهش، نه اعمّ از تشاجر و
توافق در مراد.
و امّا توحيد آخر: و آن كه حق تعالى، در وجود حقيقى شريك ندارد و اوست موجود فى ذاته
بذاته و بس! و وجود در ديگران، به عاريت و مجاز است. پس، سه مرتبه دارد:
يكى: «وحدت وجود» و «كثرت موجود» و اين را توحيد «خاصّى» گويند و دوّم: «وحدت وجود» و «وحدت موجود» و اين را
اربابش توحيد «خاص الخاص» گويند.
سيّم: «وحدت وجود» و «وحدت موجود»، در عين «كثرت وجود» و «كثرت موجود»[1] و اين، توحيد «اخصى» و توحيد
«خصّيصين» است.[2]
و امّا قول به «كثرت وجود»
و «كثرت موجود» كه شأن اهل تفرقه است، نه به نحو جمع با وحدت، و مع هذا، قول به
توحيد خداى تعالى، توحيد عامى است و نافع
[1] - در بيان وحدت وكثرت و اقسام آنها ... مقدّمه اوّل: در بداهت وحدت و محتاج نبودن آن به تعريفحقيقى در فلسفه اولى و علم ما قبل الطبيعه ... مفهوم وحدت و جلوه آن حقيقت در موطناذهان پيدا و براى همه كس معلوم و هويدا و مستغنى از تعريف و بىنياز از تحديد است،بلكه تعريف او به غير شرح اسم و تعريف لفظى عارى از شائبه دور يا تعريف شىء بهنفس نمىباشد، ولى كنه ذات و هويّتش، از عين خفاقيش افهام و عقول بشريّه و مداركمحجوبه به حجب ظلمانيه و نوريه عالم امكان از نيل به قعر درياى بىپايان غيب مغيبذاتش، هميشه محروم. «اساس التوحيد»/ 19 و 20 و 21.
[2] - تفسيرى عرفانى از«وحدت» و «كثرت»: تفسير مثنوى، ج 1/ 319.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 92