نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 90
لفظى خواهد بود و بديهىّ البطلان
است.
و در بيان شخصيّت عالم
گوئيم كه: صور عالم، نسبت به «صورة الصّور» كه عقل كلّ انسانى است و خاتمه كتاب
انفسى و آفاقى است- موادّند و به لحاظ لا بشرطيّت فصول، نسبت به «فصل الفصول»- كه
فصل اخير انسانى است- اجناسند و به وجود و هويّت انسان كامل، شخص واحدند كه هويّت
روحانيّت و معنى او «عروة الوثقائى» است كه: «لا انفصام لها به».[1] پس، عالم- كه انسان كبير است- شخص
واحد است، چنانكه عارفى گفته است:
حق جهان است و جهان، جمله بدن
اصناف ملائكه، قواى اين تن
افلاك و عناصر و مواليد اعضاء
توحيد همين است و دگرها، همه فن
و چون اين قائل، «جان» را
در مقابل «بدن» ذكر كرده و جان به اين معنى، جوهر مجرّد متعلّق باشد كه نفس ناطقه
را «جان» گويند و حق، بلكه عبد مقرّب او- كه «عقل كل» است- اجل بود از تعلّق. راقم
در سالف زمان، در وصف انسان كامل محمّدى گفته است كه:
عالم، صفت حسن سرا پاى منست
افلاك و عناصر، همه اعضاى منست
در حيرتم از نظم عجيبى كه مراست
آغاز و سرانجام، همه پاى منست
[2] همه، آئينه رخ آدم، آدم [هم] آيينه دار طلعت اوست، و مىتوان «جان»
و «بدن» را بر معنى و صورت حمل كنيم كه: «انّ اللّه خلق آدم على صورته»[3]، بنابراين كه آدم،
[1] - برگرفته از آيةالكرسى.
[2] - اين ابيات در«ديوان اسرار» نيامده، ولى مضمون غزل شماره 43 با اين ابيات دقيقا موافق بوده وچنين است: تا دل به سير افتاده است هر شر و هر خير افتاده است ظاهر به خير افتاده است در خفيه در كار من است <"> اجزاى عالم يك به يك گر خود سماك و گر سمك جن و ملك، نجم و فلك كل شرح اسرار من است / 170.
[3] - «شرح الاربعينحديثا»، صدر الدين قونيوى، چاپ اول 72، انتشارات بيدار/ 168 و «بحار الانوار»، ج4/ 14.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 90