نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 89
محال است. و اگر تمايز به
بعض باشد، «تركيب در ذات» لازم آيد و هر «مركّب» محتاج است و هر محتاج، «ممكن»
است. و اگر به خارج باشد، در تشخّص و هويّت، محتاج به خارج از ذات شوند و «واجب
بالذّات» در هويّت غنى است. و مثل اينهاست در محاليّت، شقوق مختلفه كه در عينيّت و
جزئيّت و خارجيّت مميّز، متفاوت باشند. پس [در نتيجه بايد گفت:] تعدّد واجب،
بالذّات محال است.
دليلى ديگر آنكه: «واجب
الوجود»، واجب الوجود من جميع الجهات است؛ وجودى است دارا و[1] «فقد» ندارد و مستجمع كلّ كمالات است. پس، اگر دو «واجب» باشد، اين،
فاقد «وجود» آن، و آن، فاقد «وجود» اين خواهد بود. و هم چنين در كمالات. چه، گذشت
كه كمالات وجود، عين «وجود» است و فاقد و محدود، داراى كلّ واجب الوجود من جميع
الجهات نيست.
و امّا دليل بر آنكه «در
خالقيّت و عليّت عالم، شريك ندارد»، آن است كه: عالم اجسام و جسمانيّات، يكى است
كه اگر دو عالم باشد لاقل، پس، هر دو كروى باشند و تماس دو كره، به نقطه باشد و در
ما بين آن دو كره، «خلاء» لازم آيد و «خلاء» محال است.
ديگر آنكه: اگر دو عالم
باشد در عرض يكديگر، و متماثل باشند در سماوات و اسطقسات، لازم آيد در فلك و فلكى
اينكه: نوع «منتشر الافراد» باشند و قسمت انفكاكيّه در آنها لازم آيد. چه، تكثّر
نوع واحد جسمى، به «فصل» و «فك» است و «قسر الفصول» كه [در اين صورت] «فصل دائم»
لازم آيد. چه، مكان طبيعى متعدّد نشود، و رجوع به مكان طبيعى در عناصر، مستلزم
حركات ثقال به محيط و خرق افلاك و مانند اينهاست كه به حسب اوضاع برهان و حكمت
محال است و بر فلك مطلق، قسر محال است، و اگر متباين باشند در طبايع و صور نوعيّه،
لازم آيد متخالف باشند در حركات و كيفيات، [و] وراء اين حركات و اين كيفيّات، بايد
حركات ديگر و كيفيّات ديگر باشد و نيست. بلكه اطلاق «فلك» و «نار» و «هوا» و نحوها
بر «سماء» و عنصر آن عوالم متعدّده، بنابر عدم تماثل به مجرّد، اشتراك