نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 443
است در كتاب و سنّت، و
منادىاند بسيارى از مليّين كه اين گونه وزن تأويل است و قائلاند به آن، مثل: «يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ»[1] و مثل: «وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ
فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ»[2] و امثال اينها، پس چون هر قولى و فعلى را مقابلى است، حتّى افعال
قلوب را چون «مدح و ذمّ» و «نوازش فقير و سبّ فقير»، «عدل و جور» و «عفّت و فجور»
و «سخا و بخل» و «مروّت و قساوت» و «حلم و اناة» و «غيظ و غضب» و غير اينها، از
آنچه در كتب اخلاق مبسوط است.
پس، لوح «حسنات» را در
كفّه گذارند و لوح «سيّئات» را در كفّه ديگر و موزون سازند، تا حجّت بر خودش تمام
باشد كه به عدل با او معامله مىكنند. پس، اگر «حسنات» اثقل باشد، حكم دخول به
بهشت است و اگر «سيئات» اثقل باشد، حكم دخول به دوزخ است و اگر برابر باشند، صاحبش
در «صور» جا داده شود، تا حكم بيايد و جانب رحمت ارجح است- كما مرّ-
و هر قولى و فعلى، در ميزان گذارده مىشود، مگر «لا اله الّا اللّه».
چه، «توحيد» مقابلى ندارد، مگر «شرك» و با هم در يك موضوع جمع نشوند. و بر «انسان
كامل» نيز «ميزان» اطلاق شود و شبيه است به محك از موازين صوريّه و اگر تشبيه شود
به ذى الكفتين، در مقام تمثيل به اعتبار عقلين؛ «نظرى» و «علمى» است كه در او
بالفعل شدهاند. بيت
و در علم و عمل، زبانشان راست
ميزان صفتند بىكموكاست
و سئل جعفر بن محمّد
الصّادق عليه السّلام، عن قوله تعالى: «وَ نَضَعُ
الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ»[3] فقال: الموازين هم الانبياء، هم الاولياء»[4]، و ميزان بودن وجود كامل تواند از اين راه باشد كه عالمى است موازى
انسان كبير، چه نيست چيزى در «جبروت» و «ملكوت» و «ناسوت» كه در او نباشد و اوست
«متن»، عالم «شرح» او، و اوست «لفّ» و عالم «نشر» او، و اوست «رتق» و عالم «فتق»
او: «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَ