ميزان را نيز چون «صراط» و
غيرش، روحانيى است و جسمانى، و «روحانى» را ميزان علومى است و ميزان اعمالى. امّا
موازين علوم پنج است و اسمائى كه بعض علماء اسلام آنها را به اينها خواندهاند؛
ميزان «تلازم» كه به «قپان» تشبيه كردهاند، و «ميزان» تعاند كه اين هم به آن
ماند، چنانكه شرطيه منفصله به شرطيه متّصله برگردد، و ميزان «تعادل اكبر»، و ميزان
«تعادل اوسط»، و ميزان «تعادل اصغر» كه اينها شبيهاند، به ذى الكفتين.
و امّا ميزان اعمال كه اعتقاد
به آن بر مكلّف واجب است: «وَ الْوَزْنُ
يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ».[4]
پس، بعضى از مليّين، «وزن»
را به معنى «عدل» گرفتهاند، و بنابراين، ميزان عمل روحانى مىشود، و بعضى ديگر
گويند كه: اعمال مؤمنين را مصوّر مىكنند به صور حسنه و اعمال كفّار و فجّار را به
صور قبيحه و صور را وزن كنند. و اين از ابن عباس منقول است، و بهترين اقوال در
«وزن»، قول معظم مليّين است كه وزن دفاتر و صحايف اعمال و اقوال باشد، زيرا كه جاى
ديگر گفتيم كه:
اشياء را چهار وجود
مىباشد، و از آن جمله است، وجود كتبى كه نقش شىء هم ظهور اوست كه مرآت لحاظ او
باشد، و از اينجاست كه كتابت قرآن و أسماء اللّه و النّبى صلّى اللّه عليه و آله و
الائمة عليه السّلام را محترم بايد داشت.
پس، كتابت اعمال هم، وجودى
است از اعمال، و موضوع آن وجودات كتبيّه نيز اتّحادى به آنها دارد. پس نزد راقم،
اين، تأويل هم نيست، اگر چه تأويل نيز مجوّز