و چون «اجمال و تفصيل» و
«متن و شرح» و مثل اينها، تباين عزلى ندارند: «و أنفسكم فى النّفوس و ارواحكم فى
الارواح»[2] را مصداقاند و همه چون مرائىاند
براى او، چنانكه او مرآت است، براى خدا- جلّ جلاله- پس، مانند دو كفّهاند براى يك
ميزان قويم و قسطاس مستقيم. پس، عزيز من! چنانكه گفتيم، محاسبه را پيش انداز، هم
چنين از آنكه به پاى اين ميزانت برند، به پاى خود، اجناس علم و عمل و اخلاق را به
اين ميزان «ذى الكفتين» و «ذى الحسنيين» و «جالس بين الحدّين» بسنج!
بدان كه كتاب موعود نيز،
«روحانى» دارد و «جسمانى» دارد. امّا روحانى؛ «كتاب نفس» است.
شعر
و انت الكتاب المبين الذي
بأحرفه يظهر المضر
پس، اگر استكمال يابد و
منقوش شود، به قلم عقل فعّال به نقوش حقايقشناسى و علوم متعلّقه به «علم» و «عمل»
كند، بر طبق آنها: «أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ».[4] لراقمه:
هر آن نقشى كه بر «لوح»، از «قلم» رفت
نويسد دست حق بر دفتر دل
[5] پس، عبد از استكمالات و ترقّيات، متّصل شود به عالم علوى عقلى و
بگردد كتاب الهى: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً».[6] و اگر- العياذ باللّه- منقوش شود به
قلم «حزب الاباطيل» به زخارف و تماثيل و رسوم اغوال از آراء و اقاويل، پى بعد از