نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 228
جهت انطباع، حكم جسم
مىگيرد آنها را. اين يك گونه تقسيم، تقسيم ديگر: معلول، يا «تامّ» است يا «ناقص».
و ناقص، يا مكتفى است يا غير مكتفى. «تامّ» آن است كه هر چه از كمالات، در شأن آن
ممكن است و امتناع ندارد، همه [آنها] در بدو ايجادش «بالفعل» باشد و حالت منتظره
نداشته باشد. چه، مادّه- كه حامل قوّت است- ندارد، اگر چه مادّه به معنى «بدن»
باشد، چون عقول مفارقه كليّه و اين، تامّ است، چنانكه مبدأ تعالى، فوق التّمام است
كه به علاوه اينكه حالت منتظره ندارد در كمال، آنچه از كمالات، در ماسواى او
مىباشد، همه از او باشد. گويا بلا تشبيه، فوّاره كمال و فعليّتش، در فوران است و
سرريز كرده و بر تامّات و غير آنها فايض و مترشّح است.
و «مكتفى» آن است كه: حالت
منتظره دارد و جميع كمالات مترقّبه از آن، براى آن حاصل نيست و قوّت دارد براى
فعليّت، ولى در خروج از قوّت و نقص به سوى كمال، به ذات خود و باطن ذات خود
«مكتفى» است و حاجت به مكمّل خارج و مباين ندارد.
و بعبارة اخرى عربيّه: التّامّ
ما اذا جعل موجودا جعل عالما حكيما قادرا مريدا و بالجمله كاملا. النّاقص المكتفى،
ما ليس كذلك ففيه قوّة الكمالات المترقّبه منه و لكن بذاته و باطن ذاته يستكمل.
چون، نفوس فلكيّه، حتّى اجسام آنها كه در اوضاع، حالات انتظاريّه دارند، ولى در
خروج از قوّت به فعليّت، مستمدّند از باطن ذات خود.
و پيش قائلين به حركت
جوهريّه، در «طبع» و «تبع طبع» خروج است، از قوّت به فعليّت و هر چند با تجدّد
امثال باشد، نه اينكه خروج، همين در وضع باشد. و نفوس ناطقه مؤيّده انبياء عليه
السّلام از اين قبيلاند، ولى در اواخر، ملحق به «تامّات» شوند.
و ناقص «غير مكتفى»، آن
است كه: حالت انتظاريّه دارد و قوّت خروج به فعليّت دارد، ولى به خارج مباين حاجت
دارد، در استكمال، چون كاينات عالم عنصرى اجسامشان و نفوسشان.
تقسيم ديگر: معلول، يا «شىء» است، يا «شىء من شىء» است، يا «شىء من لا شىء»
است: اوّل، چون عقول كليّه كه مادّه ندارند و مجعولاند، نه از روى مثالى مخلوق،
بلكه از «ليس» محض، به «ايس» آمدهاند، با قدرت وجود صرف واجب
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 228