نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 229
بالذّات تعالى. و «شىء من
شىء» چون نفوس كه اظلال عقولند و بر منوال آنها مصنوعاند.
و «شىء من لا شىء» اجسام
و جسمانيّاتاند كه مخلوقاند به قدرت حق، از «هيولى» و هيولى از شيئيّت فعليّت،
مطلقا عرى و برى است، حتّى امتداد دراز و پهن و ستبر را ندارد كه گويند: در ذات،
نه متّصل است و نه منفصل، چه جاى ناريّت و هوائيّت و مائيّت و ارضيّت و فلكيّت و
غير اينها؟
و از شيئيت فعليّت گفتيم،
چه «شيئيّت»، قوّت انفعاليّه و استعداد را داراست و ذاتى آن است، زيرا كه «لا
شىء» صرف مادّه «شىء» نشود. و آنچه بعضى گفتهاند كه: «ظلمت» است و «غسق» به اين
معنى است و بالنّسبه است كه ظلمت محض وجود ندارد.
پس، اجسام «لا من شىء» نيستند،
بلكه «من لا شىء» اند، به اين معنى. و كلمه «من» كه در شقّ دوّم است، نه كلمه
«من» است كه بر مادّه داخل كنند، چون: «خَلَقَ الْإِنْسانَ
مِنْ نُطْفَةٍ»[1] و «خلق الخاتم من فضّة» و «السّيف من
حديد»، بلكه چون كلمهاى است كه بر هندسه شىء داخل كنند.
تقسيم ديگر: معلول، يا در وعاء «دهر» است، يا در وعاء «زمان»، و دوّم اعمّ است،
از ظرف زمان كه «آن» باشد، و آنچه در وعاء دهر است، يا در دهر «ايمن اعلى» است، و
اين عقول كليّه است، يا در دهر «ايمن، اسفل» و اين، نفوس كليّه است، يا در دهر
«ايسر اعلى» است و اين مثل معلّقه است كه عالم مثال باشند، يا در دهر «ايسر اسفل»
و اين، طبايع دهريّه است، اعنى: زمانيّات، از جهت انتساب به مبادى عاليه كه از اين
جهت در اعجاز سلسله طوليه نزوليه واقعاند كه: «المتعاقبات فى سلسله الزّمان
مجتمعات فى وعاء الدّهر».[2]
چه، «دهر» در اصطلاح، وعاء
ثابتات است و زمانيّات نيز نسبت به مبادى عاليه، و با اينكه قواعد انوار مخروطات،
ارباب انواعشاناند، ثابتاند، كو نسبت به يكديگر متغيّر باشند.