76. پيش
از تفتيش ظرف برادرش شروع كرد به تفتيش ظروف آنها آنگاه ساقيه را از ظرف برادرش
بيرون آورد.
وفد:يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِوَفْداًمريم: 85. وفد بمعنى وارد شدن
بمحضر حكمران براى ارسال پيام و نحو آن است ايضا وفد (بر وزن فلس) جمع وافد است
بمعنى وارد شونده. يعنى روزى پرهيزگاران را جمع ميكنيم بپيشگاه خدا وارد ميشوند
تقدير آن «وافدينالى الرّحمن» است. اين لفظ فقط
يكبار در قرآن مجيد آمده است.
وفر:كامل
شدن و تمام شدن.
متعدّى نيز آمده استفَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءًمَوْفُوراًاسراء: 63.
21- 26. است
و اين لفظ بيش از يك مورد در قرآن مجيد يافته نيست.
وفض:يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى
نُصُبٍيُوفِضُونَمعارج: 43. وفض و ايفاض بمعنى
دويدن و شتاب است. نصب (بر وزن عنق) بمعنى علامت است كه انسان از ديدن آن راه
مييابد يعنى روزى بعجله از قبور خارج شوند گوئى بسوى هدف و علامت شتاب ميكنند. هر
كس بسرنوشت خويش روان و دوران است. اين لفظ تنها يكبار در قرآن مجيد آمده است.
وفق:
(بر وزن فلس) مطابقت ميان دو چيز. راغب آنرا بكسر واو گفته استإِلَّا حَمِيماً وَ
غَسَّاقاً. جَزاءًوِفاقاًنباء: 25 و 26. وفاق مصدر از براى فاعل است يعنى «جزاءموافقا» آب جوشان و چرك كيفرى است
موافق و برابر اعمالشان (نعوذ باللّه منهما)إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاًيُوَفِّقِاللَّهُ بَيْنَهُمانساء: 35. توفيق ايجاد موافقت ميان
دو چيز يا چيزها است از آنجهت اصلاح نيز معنى شده است.
يعنى اگر زن و شوهر خواستار اصلاح شوند خدا ميان آنها موافقت ايجاد