يعنى جز اصلاح مقصدى ندارم آنچه بتوانم و اصلاح كردنم نيست مگر بيارى
خدا مراد از توفيق آن بود كه ميان آنقوم و پذيرفتن حق موافقت ايجاد كند. و توفيق
در آيه همان اصلاح است.
وفى:وفاء
و ايفاء بمعنى تمام كردن است «وَفَىبعهده وأَوْفَىبعهده» يعنى پيمانش را بانجام برد و بآن عمل كرد. «أَوْفَيْتُالكيل و الوزن» پيمانه و توزين را
تمام و كامل كردم. وفاء بعهد و ايفاء بعهد آنست كه آنرا بدون كم و كاست و مطابق
وعده انجام دهى.
وُفِّي: (بضم واو و كسر فاء) تمام بودن و زياد شدن. وفىّ
(بفتح واو) بمعنى تمام شده و كامل است ايضا وافى.
أَ لا تَرَوْنَ أَنِّيأُوفِيالْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَيوسف: 59. آيا نمىبينيد كه من
پيمانه را كامل ميدهم و بهترين پذيرائى كنندگانم.
وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ بِعَهْدِ
اللَّهِأَوْفُواانعام: 152. و چون سخن گفتيد
بعدالت سخن گوئيد و لو در باره اقرباى خويش باشد و به پيمان خدا وفا كنيد.
أَوْفَى: اسم تفضيل است بمعنى تمامتر.وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ
يُرى. ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَالْأَوْفىنجم: 40 و 41.
تلاش انسان حتما بزودى ديده خواهد شد سپس با آن تلاش و كار مجازات
شود جزائى كاملتر.
تَوْفِيَة: تمام دادن حق است «وَفَّىفلانا حقّهتَوْفِيَةً» يعنى حق او را تمام و كمال دادوَوُفِّيَتْكُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ
وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَآل عمران:
25. هر
نفس آنچه كرده تمام داده شود و آنها در باره رسيدن بتمام حق مظلوم نميشوند.وَ إِنَّماتُوَفَّوْنَأُجُورَكُمْ يَوْمَ
الْقِيامَةِآل
عمران: 185. جز اين نيست كه پاداشتان را بالتمام در روز