يُوزَعُونَنمل: 17. براى سليمان لشكريانش از جنّ و انس و پرنده جمع شدند و آنها
از تفرّق باز داشته ميشدند يعنى تحت انضباط بودند.وَ يَوْمَ يُحْشَرُ
أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْيُوزَعُونَفصلت: 19. آنروز دشمنان خدا بسوى
آتش جمع شوند و آنها باز داشته شوند از اينكه هر جا خواستند بروند.
إِيزَاع: را الهام معنى كردهاندرَبِأَوْزِعْنِيأَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى
والِدَيَنمل:
19.
خداوندا بمن الهام كن يا مرا حريص كن كه شكر كنم بر نعمتيكه بر من و
والدينم نعمت دادهاى. گفتهاند «أَوْزَعَبالشّىء» يعنى حريص شد.
طبرسى از زجّاج نقل كرده:
«أَوْزِعْنِي»تأويلش در
لغت آنست كه:
مرا از همه چيز جز از شكرت باز دار- مرا باز دار از آنچه از تو دور
ميكند.
راغب گويد: حقيقتش آنست كه مرا بشكر حريص كن بطوريكه نفس خويش را از
كفران باز دارم.
وزن:سنجش
و اندازهگيرى.
وَزِنُوابِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِشعراء:
182. با
ترازوى درست بسنجيد.
وَ أَقِيمُواالْوَزْنَبِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُواالْمِيزانَرحمن: 9. پيوسته بعدالت بسنجيد و
از ميزان نكاهيد.
وزن بمعنى اعتبار و منزلت نيز آمده است در مصباح گويد: «مااقمت لهوَزْناً» كنايه است از اهمال و دور انداختن.
عرب گويد: «ليسلفلانوَزْنٌ» يعنى قدر و منزلتى ندارد طبرسى نيز
چنين فرموده استفَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِوَزْناًكهف: 105. اعمالشان پوچ شد روز
قيامت براى آنها وزنى بپا نميداريم و اعتنائى نميكنيم.
نگارنده را درباره اين آيه سخنى هست كه در توزين اعمال خواهد آمد.
مَوْزُون: اندازه شده و سنجيدهوَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ
شَيْءٍمَوْزُونٍحجر: 19. در زمين كوههاى محكم قرار
داديم و از گياه و ميوه اندازه شده در آن رويانديم.