بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِيُوادُّونَمَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ
رَسُولَهُمجادله:
22. نخواهى يافت قومى را كه بخدا و روز آخرت ايمان آوردهاند، دوست دارند آنكه را
كه با خدا و رسول دشمنى ورزيده است.
وَدُود: از اسماء حسنى است بمعنى دوست دارنده.إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌوَدُودٌهود: 90. ايضاوَ هُوَ الْغَفُورُالْوَدُودُبروج: 14. آن دو بار بيشتر در قرآن
مجيد نيامده است.
ود:وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَوَدًّاوَ لا سُواعاً وَ لا
يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراًنوح: 23. ودّ بفتح اوّل چنانكه از آيه معلوم ميشود نام بتى است ظهور
آيه در آنست كه اسماء پنجگانه نام اصنام قوم نوح عليه السّلام بوده و ربطى باصنام
جاهليّت ندارند.
راغب گويد: ودّ نام بتى است و علّت اين تسميه آنست كه او را دوست
ميداشتند و يا معتقد بودند كه ميان او و خدا دوستى هست. نگارنده گويد: اين در
صورتى است كه «ودّ» عربى بوده باشد.
ابن كلبى در كتاب الاصنام بتى در جاهليّت بنام ودّ نقل ميكند كه در
دومة الجندل بوده و پس از انتشار اسلام بدستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
منهدم شده (الاصنام ص 55 و 56) نگارنده گويد:
اين صنم آن نيست كه در قرآن ذكر شده است و از اينكه بعضى از عربها
نام فرزند خويش را عبد ودّ ميگذاشتند معلوم ميشود صنمى بنام ودّ داشتهاند.
و اللّه العالم.
ودع:ترك
كردن. «وَدَعَالشَّىء:
تركه» در اقرب الموارد گويد: علماء نحو گفتهاند: عرب ماضى و مصدر و
اسم فاعل «يدع» را كشتهاند ولى ماضى آن در بعضى
از اشعار عرب آمده است ممكن است مراد نحوىها قلّت استعمال باشد.