تندى بآن رسيده و ميوهاش را دو برابر داده است. وابل سه بار در قرآن
مجيد ذكر شده است: بقره آيه 264 و 265.
وبال:ذاقُواوَبالَأَمْرِهِمْحشر:
15.أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً لِيَذُوقَوَبالَأَمْرِهِمائده: 95. يا برابر طعام مساكين
روزه بگيرد تا سزاى كارش را بچشد. وبال چنانكه در «وبل» گذشت
بمعنى شدّت و ثقل است و آن عبارت است از عذاب و نتيجه زشت معصيت، كه بر انسان
سنگين و سخت است.
فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاًوَبِيلًامزمّل: 16. فرعون برسول نافرمانى
كرد او را مؤاخذه نموديم مؤاخذه سخت.
وتد:ميخ.
جمع آن اوتاد است.
أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً. وَ الْجِبالَأَوْتاداًنباء: 6 و 7. آيا زمين را براى
زندگى آماده نكرديم؟ آيا كوهها را ميخهائى براى زمين قرار نداديم؟
رجوع شود به «جبل» فصل
«كوههاميخ زميناند».كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ
قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُوالْأَوْتادِص: 12. كلمهذُو الْأَوْتادِدر سوره فجر آيه 10 نيز در وصف
فرعون آمده است گويند:
او چون ميخواست كسى را شكنجه دهد او را بچهار ميخ ميكشيد و سبب تسميه
ذو الاوتاد همين است ولى ظاهرا مراد از آن لشكريان و ساز و برگ آنها و وسائل حكومت
است كه همچون ميخها پادشاهى و حكومت او را محكم كرده بودند شاعر گويد:
و لقد غنوا فيها بانعم عيشة
فى ظلّ ملك ثابتالْأَوْتَادِ
در آن شهر با گواراترين زندگى بىنياز بودند در سايه حكومتى كه
پايههايش محكم بود.
وتر:فرد.
مقابل شفع و زوجوَ الْفَجْرِ. وَ لَيالٍ عَشْرٍ. وَ الشَّفْعِ وَالْوَتْرِفجر: 1- 3. قسم بفجر و شبهاى ده
گانه و قسم بجفت و طاق. «وتر» در
آيه بفتح واو و كسر آن خوانده شده و هر دو بيك معنى است.
در مجمع فرمود: اصل آن بمعنى قطع است فرد را از آن وتر گويند