در المنار ذيل آيه 63. بقره از محمد عبده نقل ميكند: كه او در تفسير
آيه از مفسران پيروى كرد و قبول نمود كه آن معجزهاى بوده از معجزات موسى عليه
السّلام. ولى معلوم نيست رشيد رضا چرا در اين آيه و آيهنَتَقْنَاالْجَبَلَاز حمل بظاهر ترسيده و احتمال داده
كه كوه زلزله كرده و خيال كردهاند كه بسرشان خواهد افتاد و گفته سايبان بودن لازم
نگرفته كه بالاى سرشان بلند شده باشد بلكه اگر در كنار كوه باشند نيز سايه آنها را
احاطه كرده و سايبان صدق خواهد نمود.
بنظر ميايد از غربىها ترسيده باشد حال آنكه در بنى اسرائيل اينگونه
چيزها كم نبوده از قبيل مار شدن عصا، شكافتن دريا، شكافتن سنگ و غيره.
ناگفته نماند: ظهور آيه كه چهار بار در آيات مكرّر شده است نشان
ميدهد كه بالا رفتن كوه براى اجبار بايمان نبوده بلكه براى نشان دادن عظمت و قدرت
خدا و تشويق آنها بايمان و عمل بوده است و گر نه با آيهلاإِكْراهَفِي الدِّينِبقره: 256. جور نخواهد آمد و ادعاى
آنكه نفى اكراه فقط در اسلام است قابل قبول نيست. اين لفظ تنها يكبار در قرآن مجيد
بكار رفته است.
نثر:پراكندن.
راغب گفته:نَثْرُالشّىء: نشره و تفريقه».إِذا رَأَيْتَهُمْ
حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاًمَنْثُوراًانسان: 19.
چون آن غلامها را بينى گمان كنى مرواريد پراكندهاند كه در هر گوشه
از صفا ميدرخشند.وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءًمَنْثُوراًفرقان:
23. هباء
منثور بمعنى گرد پراكنده است يعنى آمديم بعملشان و آنرا همچون غبار پراكنده نموديم
مثل: