و روئيدنيها است و مانند آنها نموّ و رشد ميكند بنظر بعضىها «نَباتاً»حال است.
نبذ:انداختن چيزى از روى بىاعتنائى (راغب) ديگران مطلق انداختن و طرح
گفتهاند ولى قيد بىاعتنائى در اغلب آيات ملحوظ است مثلفَأَخَذْناهُ وَ
جُنُودَهُفَنَبَذْناهُمْفِي الْيَمِقصص: 40. فرعون و لشكريان او را
گرفته و بدريا انداختيم و نيز در آيهفَنَبَذُوهُوَراءَ ظُهُورِهِمْآل عمران: 187. عدم اعتنا ملحوظ است يعنى از روى بىاعتنائى آنرا
بپشت سر انداختند و اهميّت ندادند.
ايضا دركَلَّالَيُنْبَذَنَفِي الْحُطَمَةِهمزه: 4.
ولى در آيهفَنَبَذْناهُبِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌصافات: 145.لَنُبِذَبِالْعَراءِ وَ هُوَ
مَذْمُومٌقلم:
49. كه هر دو درباره يونس عليه السلام است ظاهرا مطلق انداختن مراد باشد.
يعنى: اگر از قوميكه با آنها پيمان عدم تعرض بستهاى ترسيدى كه خيانت
و عهد شكنى كنند عهدشان را روى عدالت بسوى آنها بيانداز (تا تو و آنها در از بين
بردن پيمان برابر باشيد، يا تو بعدالت رفتار كرده باشى).
نبز:وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لاتَنابَزُوابِالْأَلْقابِحجرات: 11.
در مجمع فرموده: نبز بد لقب دادن است در اقرب الموارد گفته: «نَبَزَهُبكذا: لَقَّبَه به» و آن در القاب
قبيح شايع است در قاموس تنابز را تعاير