لاعَهْدَلَهُ» يعنى بعهد وفا نميكند. اهل لغت «وفا» را از معانى عهد شمردهاند.
بنظر من مراد از عهد معناى اوّلى آنست كه نگهدارى و مراعات شىء باشد
يعنى: ما در آنها نسبت بآيات خود مراعاتى نيافتيم كه بآيات ما اهميت بدهند و
اعتنائى داشته باشند مثلفَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً
قَلِيلًاآل عمران: 187. مسلّم است كه پس ازيَطْبَعُ اللَّهُ
عَلى قُلُوبِ الْكافِرِينَديگر در كافر اعتنائى بآيات خدا نخواهد بود. و خلاصه عهد در آيه فوق
در جاى «عزم»
است كه درباره آدم آمده:وَ لَقَدْعَهِدْناإِلى آدَمَ مِنْ
قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماًطه: 115.
4-وَ أَوْفُوابِعَهْدِاللَّهِ إِذاعاهَدْتُمْ ...
نحل: 91. در اينگونه آيات ظاهرا مراد از «عهداللَّه» پيمان و سوگندى است
كه شخص بر خود لازم ميكند و چون يكطرف پيمان و سوگند خداست لذا عهد اللَّه تعبير
آمده. بهترين دليل مطلب ذيل آيه است كه فرموده:وَ لا تَنْقُضُوا
الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا
...
مقصود از امامت در اين آيه چيست؟ مقصود از امامت بنظر من بقاء شريعت
است و مقتدا بودن ابراهيم عليه السّلام از همين جهت ميباشد.
مثلا ميگوئيم: گاندى امام هند است يعنى مردم حتى پس از مرگ او طبق
نقشهها و رهبريهاى او عمل ميكنند راه او و مرام او در ميان مردم هند باقى است. و
ميگوئيم بطلميوس امام هيئت نيست زيرا گفتههاى او بصورت افسانه در آمده و علم خلاف
آنرا اثبات كرده است. اكنون ميرسيم بآيه:
1- مراد از ابتلاء بكلمات ظاهرا قربانى اسمعيل است كه درباره آن آمدهإِنَّ هذا لَهُوَ
الْبَلاءُ الْمُبِينُصافات: 106. همچنين اسكان دادن