24. نيز بمعنى پيش افتادگان است، ميشود گفت استفعال در اينگونه آيات
بمعنى انفعال است مثل «استجرالطين».
راغب آنرا طلب گفته و گويد:
«لايريدون تأخّرا و لاتَقَدُّماً» مجمع نيز از بعضى طلب نقل
ميكند ولى هيچ يك دلچسب نيست.
قدم گاهى بمعنى منزلت و مقام است و گاهى مراد از ثبوت قدم استقامت و
صبر است مثلفَتَزِلَقَدَمٌبَعْدَ ثُبُوتِهانحل: 94. تا قدمى پس از ثبوتش
بلغزد يعنى استقامت به تزلزل مبدّل شود.وَ ثَبِّتْأَقْدامَناآل عمران: 147. يعنى بر ما
استقامت عطا فرماوَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْقَدَمَصِدْقٍ عِنْدَ
رَبِّهِمْيونس: 2. مراد از قدم صدق مقام ارجمند. واقعى و پاداش حقيقى است گويا
مراد از «صدق»
مقابل اعتبارى است يعنى آن مقام مثل مقام دنيا خيالى نيست بلكه واقعى
است مثل:فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍمُقْتَدِرٍقمر: 55. بنا بر آنكه از
طبرسى در معناى قدم نقل شد ميشود گفت قدم در آيه بمعنى مقدّم بودن است كه عبارت
اخراى مقام و منزلت ميباشد راغب تصريح دارد كه آن در آيه اسم مصدر است.
قَدِيم: ديرين. مقابل تازه.قالُوا تَاللَّهِ
إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَالْقَدِيمِيوسف:
95. گفتند بخدا تو در اشتباه ديرين خود هستى. مرادشان از ضلال مبالغه
يعقوب در حبّ يوسف عليهما السلام بودحَتَّى عادَ
كَالْعُرْجُونِالْقَدِيمِيس: 39. تا مثل عرجون كهنه و خشكيده گرديد. رجوع شود به «عرجون».
هر دو آيه دليلاند بر اينكه قديم آنست كه زمانى بر آن گذشته باشد نه
چيزيكه اول ندارد. فيومى در مصباح گفته: «عيبقَدِيمٌاى سابق زمانه ...» راغب ميگويد: در قرآن و در
آثار صحيحه لفظ قديم در وصف خدا نيامده است ولى متكلّمين آنرا در