«قدد»
بر وزن عنب جمع قدّه است بمعنى قطعه و تكّه، طرايق جمع طريقه است
بمعنى راه توصيف طرائق با قدد براى آنست كه هر طريقه از طريقه ديگر مقدود و مقطوع
است ظاهرا لفظ «ذوى»
از طرائق حذف شده و تقدير آن «ذوىطرائق» است يعنى: بعضى از ما
نيكوكاران و بعضى غير از آنها يا پائينتر از آنهاست اهل طريقههاى مختلفيم.
قدر:
(بر وزن فلس) و قدرت و مقدرة بمعنى توانائى است.ضَرَبَ اللَّهُ
مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لايَقْدِرُعَلى شَيْءٍنحل: 75. خدا عبد مملوكى را مثل زده كه بر چيزى قادر نيست.
2- ايضا قدر بمعنى تنگ گرفتن است «قَدَرَاللّه عليه الرّزق: ضيّقه»
اين معنى از لفظ «بسط»
كه در آيات در مقابل قدر آمده بخوبى روشن ميشوداللَّهُ يَبْسُطُ
الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَيَقْدِرُرعد: 26. خدا وسعت ميدهد روزى را بكسيكه ميخواهد و تنگ ميگيرد بآنكه
ميخواهد و مصلحت اقتضا ميكند.
3- ايضا قدر بمعنى تقدير و اندازه- گيرى و نيز بمعنى اندازه است راغب
گويد: «الْقَدْرُوالتَّقْدِيرُ: تبيين كمّيّة الشّىء».