نتيجه ايمان و عمل و عدم آندو است در اينصورت سعادت حالت نفسانيى است
كه رسيدن بخيرات را ميّسر ميكند و شقاوت عكس آنست در مجمع نيز آندو را حالت و نيرو
فرموده است «يَوْمَيَأْتِ لا تَكَلَّمُ
نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْشَقِيٌوَ سَعِيدٌ. فَأَمَّا الَّذِينَشَقُوافَفِي النَّارِ ...وَ
أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ ...»هود: 105- 108.
در اين آيه ملاحظه ميكنيم ابتدا حكم بشقاوت و سعادت شده سپس وعده
جهنم و بهشت آمده است. ايضا آيه «لايَصْلاها إِلَّاالْأَشْقَى»الليل: 15.
ايضا آيه «فَمَنِاتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لايَشْقى»طه: 123.
كه شقاوت بعد از ضلالت آمده زيرا از نتائج آن است.
در الميزان ذيل آيه «وَلَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِشَقِيًّا»مريم: 4.
فرموده: گويا مراد از شقاوت محروم شدن از خيرات و حرمان لازم شقاوت و يا خود شقاوت
است. احتمال اولشان مطابق نظر ما است.
بنا بر اين شقاوت، عدم قابليت رحمت است كه از عصيان و عدم ايمان
بوجود آيد. بعكس سعادت اين راجع بآخرت ولى راجع بدنيا ميشود گفت: شقاوت عدم نيل
بخواستهها و آرزوهاست چنانكه سعادت خلاف آن مىباشد.
«وَلَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ
رَبِشَقِيًّا»مريم: 4. «وَبَرًّا بِوالِدَتِي وَ
لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراًشَقِيًّا»مريم: 32. گوئى مراد از شقاوت در اين دو آيه محروم بودن از خيرات و
يا در آيه اول حرمان و در دومى شقاوت است. ميشود از آيه فهميد كه عقوق والدين سبب
شقاوت است.