شقّه: ناحيه و محليكه با مشقت بآن ميرسند «وَلكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُالشُّقَّةُ»توبه: 42.
بمعنى سفر و مسافت نيز آمده است (مجمع) كه توأم با مشقت است يعنى: ليكن اين مسافت
يا سفر بر آنها دور آمد.
شقاق: جدائى و مخالفت. اقرب آنرا دشمنى و مخالفت گفته و گويد:
حقيقتش آنست كه هر يك در شقّى غير از شقّ رفيقش باشد. قول اقرب روى
آنست كه شقّه بمعنى تكّه جدا شده از شىء است مثل نصف مثلا.
137.
«وَإِنْ خِفْتُمْشِقاقَبَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ
أَهْلِها»نساء:
35. «ذلِكَبِأَنَّهُمْشَاقُّوااللَّهَ وَ رَسُولَهُ»انفال: 13. يعنى آن بدين جهت بود
كه با خدا و رسول مخالفت كردند.
اين آيه انشاء اللّه در «قمر» خواهد
آمد و در آن مطاوعه و قبول هست. ايضا در تشقّق. «وَيَوْمَتَشَقَّقُالسَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلًا»فرقان: 25.
«وَإِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ ...لَمايَشَّقَّقُفَيَخْرُجُ مِنْهُ
الْماءُ»بقره:
74. اصل آن يتشقق است تاء به شين قلب و در آن ادغام شده است.
شقو:شقاوت: بدبختى. خلاف سعادت. مصدر آن شقو، شقوة، شقاوت و شقاء آمده
است «قالُوارَبَّنا غَلَبَتْ
عَلَيْناشِقْوَتُنا»مؤمنون:
106.
«فَمِنْهُمْشَقِيٌوَ سَعِيدٌ»هود: 105.
در الميزان ذيل اين آيه فرموده:
سعادت هر شىء آنست بخيريكه سبب كمال و لذّت است برسد و آن در انسان
كه از روح و جسم مركّب ميباشد آنستكه بحسب قواى بدنى و روحى بخير برسد و ملتذّ
گردد. و شقاوتش آنستكه خير فوق را فاقد باشد و از آن محروم گردد، آندو بحسب اصطلاح
عدم و ملكهاند.