responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 344

بنظر الميزان: اين سه بت را بصورت ملائكه ساخته بودند و ارباب آنها را كه ملائكه باشند بنات اللّه ميدانستند. در مجمع اين مطلب را بقول نسبت داده است در اينصورت بايد آيات را طورى معنى كرد كه اين مطلب از آنها فهميده شود.

عزل: كنار كردن. «عزل الشّى‌ء عن غيره: نحّاه عنه». «وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ‌ عَزَلْتَ‌ فَلا جُناحَ عَلَيْكَ» احزاب:

51. آيه ظاهرا درباره زنانى است كه نفس خويش را برسول خدا هبه ميكردند و آنحضرت درباره قبول و ردّ آنها مختار بود و حتى ميتوانست آنرا كه قبول نكرده بعدا قبول كند يعنى بر تو حرجى نيست در آنزن كه مايل باشى از زنانيكه قبلا از خويش كنار كرده‌اى. رجوع شود به «رجاء».

اعتزال: كنار شدن. «اعْتَزَلَ‌ الشَّيْ‌ءَ و عَنِ الشَّيْ‌ءِ: تَنَحَّى». «قُلْ هُوَ أَذىً‌ فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ» بقره:

222. از زنان در وقت حيض اجتناب كنيد (مقاربت ننمائيد). «إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ‌ لَمَعْزُولُونَ‌» شعراء: 212. يعنى جنّ از شنيدن سخنان عالم بالا بر كنار و ممنوع‌اند رجوع شود به «جنّ». چنانكه از لغت و آيات نقل شد آن با «عن» و بى «عن» هر دو ميايد.

مَعْزِل (بر وزن محمل) اسم مكان است‌ «وَ نادى‌ نُوحٌ ابْنَهُ وَ كانَ فِي‌ مَعْزِلٍ‌» هود: 42. نوح پسرش را خواند و او در كنارى بود گويند: «هُوَ بِمَعْزِلٍ‌ عَنِ الْحَقِّ» يعنى او از حق كنار است.

گفته‌اند: يعنى پسر نوح از دين پدرش بكنار بود ولى لفظ «فى» و «نادى» نشان ميدهد كه مراد مكان دور است نه دورى از دين، و چون بمعنى كناره- گيرى از كارى باشد با «با» آيد چنانكه نقل شد.

عَزْم: (بر وزن فلس) قصد. اراده.

تصميم. «فَإِذا عَزَمْتَ‌ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» آل عمران: 159. «وَ إِنْ‌ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» بقره: 227.

طبرسى فرموده: «الْعَزْمُ‌ هو العقد على فعل شى‌ء فى مستقبل الاوقات» راغب‌

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 4  صفحه : 344
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست