عمرو بن لحّى بقريش داده بود بآن عظمت قائل نبودند كه درباره عزّى
بودند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خالد را فرستاد درختى را (كه در كنار بتكده
و مورد تقديس بود) قطع كرد، بتكده را ويران ساخت و بت را بشكست.
از اين سخن معلوم ميشود كه بت عزّى از سنگ يا فلز بوده است. اين
مطالب در مغازى واقدى نيز يافت ميشود.
بعضى احتمال دادهاند: بت عزّى درختى بوده كه قبيله غطفان بآن عبادت
ميكردند و براى آن خانهاى بنا كرده بودند. وجدى در دائرة المعارف بعد از گفتن
اينكه عزّى نام بتى بود براى قريش. درخت بودن آنرا نسبت بقول داده است. در مجمع
نيز اين قول نقل شده است. ايضا در مجمع فرموده:
بقولى لات، منات، عزّى هر سه از سنگ بودند كه آنها را در كعبه گذاشته
و عبادت ميكردند.
بت عزّى همان است كه چون رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پس از شكست «احد» ببالاى آن كوه رفت ابو سفيان در پائين كوه شعار شرك را با صداى بلند
خواند و گفت:
«نَحْنُلَنَاالْعُزَّىوَ لَاعُزَّىلَكُمْ».
آنحضرت در جواب فرمود:
«اللَّهُمَوْلَانَا وَ لَا
مَوْلَى لَكُمْ».
بقولى اين جواب را على عليه السّلام بدستور آنحضرت، داد.
ظهور آيات در آنست كه عرب سه بت فوق را دختران خدا ميدانستهاند لذا
فرموده: از لات و عزّى و منات بمن خبر دهيد آيا براى شماست پسر و براى خدا است
دختر؟!! آنوقت اين قسمت ظالمانه است كه پسر را بخود و دختر را بخدا نسبت ميدهيد.
اينها جز نامهائى نيستند كه شما و پدرانتان در آوردهايد.