و احترام آن بت نزد قريش بدان پايه بود كه درهاى از وادى «حراض» را كه «سقام» نام داشت بست و پناهگاه آن ساخته
بودند و آنرا با حرم كعبه برابر مىنهادند و آن بت قربانگاهى داشت كه ذبايح را در
آن سر مىبريدند و نام آن قربانگاه «غبغب» بود.
خدّام بت عزّى بنو شيبان بن جابر بن مرّه از بنى سليم بودند و آخرين
ايشان «دبيّه» نام داشت. بت عزّى همچنان در اوج
عزّت و عظمت خود باقى بود تا خدايتعالى پيغمبرش را فرستاد و چون اسلام در عربستان
منتشر شد و سال فتح مكّه فرا رسيد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله خالد بن وليد را
مأمور ساخت تا بطرف بتكده عزّى رهسپار شد و آنرا ويران ساخت.
آنچه از قصص قرآن نقل شد در كتاب الاصنام ابن كلبى چاپ قاهره سال
1332 قمرى صفحه 17 تا 27 مذكور است و از آن ظاهر ميشود كه عزّى بزرگترين بت در نزد
قريش بود در ص 18 گفته: «وكانت اعظم الاصنام عند قريش» و در ص 23 گفته: چون رسول خدا صلّى
اللّه عليه و آله از عبادت آن نهى كرد اين مطلب بر قريش گران آمد ابو اصيحه (سعيد
بن عاص بن اميّه) در مرض مرگ آخرين دقائق عمر خويش را تمام ميكرد، ابو لهب بعيادت
وى آمد و ديد كه او گريه ميكند گفت: علت گريهات چيست؟ آيا از مرگ مىترسى آن لابد
خواهد آمد؟ ابو اصيحه گفت: نه ميترسم پس از من عزّى را عبادت نكنند.
ابو لهب (در مقام دلدارى بآن مريد شيطان) گفت: بخدا در حيات تو بخاطر
تو عزّى را عبادت نكردهاند تا بسبب مرگ تو دست از عبادتش بكشند. ابو اصيحه گفت:
اكنون دانستم كه جانشين دارم و جايم خالى نخواهد ماند و از ثبات ابو لهب در عبادت
عزّى، بشگفت شد. و در ص 27 گويد: در هيچ يك از پنج بت كه