شىء كمياب را از آنجهت عزيز و عزيز الوجود گويند كه آن در حالت
توانائى قرار گرفته و رسيدن بآن سخت است.
«أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُالْعِزَّةَفَإِنَالْعِزَّةَلِلَّهِ جَمِيعاً»نساء: 139، آيا عزّت و توانائى را
در پيش كفّار ميجويند؟! عزّت همهاش مال خداست. «وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْعِزًّا»مريم:
81. ظاهرا
فاعل «لِيَكُونُوا» ... «آلِهَةً»است يعنى:
جز خدا معبودهائى گرفتند تا براى آنها عزّت و توانائى شوند! در آيه: «فَقالَأَكْفِلْنِيها وَعَزَّنِيفِي الْخِطابِ»ص. 23. آنرا غلبه معنى كردهاند
يعنى: گفت مرا بر آن ميش كفيل كن و در سخن بر من غلبه كرد، بنظرم آن استعمال در
لازم معنى است كه غلبه لازم عزّت است. راغب گويد: بعضى گفتهاند: از من در مخاطبه
و مخاصمه قويتر شد.
تعزيز: بمعنى تقويت است مثل «إِذْأَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمافَعَزَّزْنابِثالِثٍ»يس: 14. يعنى با فرستاده سوم آنها
را تقويت كرديم.
ناگفته نماند: فعل عزّ لازم و متعدى هر دو بكار رفته ولى عزّز ظاهرا
فقط متعدى استعمال شده است.
«تُؤْتِيالْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ
تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّمَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»آل عمران: 26. آيه صريح است در
اينكه دادن و پس گرفتن حكومت و نيز عزّت و ذلت در دست خداست، ولى چون كارهاى خدا
از روى حكمت و علت است و جزافى نيست بايد علت ذلّت و عزّت را در خود شخص جستجو كرد
لذا مىبينيم قرآن پيوسته ذلت را از آن كفّار و بدكاران ميداند در اثر كفر و
بدكارى «ضُرِبَتْعَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ
الْمَسْكَنَةُ ...
«وَإِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُالْعِزَّةُبِالْإِثْمِ»بقره: 206. ظاهرا مراد از عزّت
توانائى ظاهرى است چنانكه از ما قبل آيه «وَإِذا تَوَلَّى سَعى فِي