الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها ...»استفاده ميشود يعنى: چون گوئى از خدا بترس توانائى و حكومتش او را بنافرمانى
واميدارد و با اتّكاء بقدرت خويش از قبول حق امتناع ميكند.
راغب گويد: در اينجا بطور استعاره بحميّت و اباء مذموم، عزّت گفته
شده. همچنين است قول اقرب الموارد.
«بَلِالَّذِينَ كَفَرُوا فِيعِزَّةٍوَ شِقاقٍ»ص: 2. در اين آيه مثل آيه سابق عزت
بكفّار و بدكاران نسبت داده شده.
ظاهرا مراد از آن در آيه امتناع و تكبّر و عزّت ادعائى است و نكره
آمدن آن قرينه اين احتمال است يعنى:
كفّار از قبول قرآن در امتناع و مخالفتاند آيه «وَلِلَّهِالْعِزَّةُوَ لِرَسُولِهِ وَ
لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ»منافقون: 8. روشن ميكند كه عزت
واقعى مطلقا مال خدا و رسول و مؤمنان است.
«مَنْكانَ يُرِيدُالْعِزَّةَفَلِلَّهِالْعِزَّةُجَمِيعاً»فاطر: 10. ايضا نساء: 139- يونس:
65، عزّت همه دست خدا است و هر كس طالب عزّت باشد بايد از خدا بخواهد. عزتهاى ظاهرى
و اعتبارى دنيا نيز در دست خداست كه ميدهد و ميستاند و اگر كسى بديگرى عزّت بدهد
آنهم باذن و مشيّت خداست.
عزيز:از اسماء حسنى است بمعنى توانا و قادر در مجمع فرموده: عزيز توانائى
است كه مغلوب نميشود و بقولى: كسى است كه چيزى بر او ممتنع نيست. «الْعَزِيزُالْقَدِيرُ الذى لا يغالب و قيل هو
القادر الذى لا يمتنع عليه شىء اراد فعله».
«إِنَّكَأَنْتَالْعَزِيزُالْحَكِيمُ»بقره:
129.
«أَنَّاللَّهَعَزِيزٌحَكِيمٌ»بقره: 209.
عزيز آنگاه كه درباره خدا بكار رفته نوعا با يكى از اسماء حسنى توأم
است مثل «حكيم» در دو آيه فوق و مثل «الْعَزِيزِالْحَمِيدِ»ابراهيم: 1. «وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَالْعَزِيزُالرَّحِيمُ»شعراء: 9.