190. بنظر
ميايد مراد از اين آيه شرك خفى و مراعات غير خدا با خدا باشد. اين در نوع بشر
بسيار معمول است چون در مخمصه و لا علاجى واقع شود بخدا روى آورد و چون از بلا
رهائى يابد باز بعوامل متوسل شده و مشرك ميگردد چنانكه آيه ذيل اين واقعيت را روشن
ميكند ... إِذا
مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ. ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ
إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْيُشْرِكُونَنحل:
54. بنظر
ميايد در اينگونه موارد نيز اگر بعد از رفع خطر بگوئيم: خدا نجات داد يا خدا فلان
چيز را سبب قرار داد شرك نورزيدهايم.
بايد دانست در تأثير اسباب عادى هزاران شرطها وجود دارد كه ترتيب
آنها جز باراده خدا ميّسر نيست لذا اعتماد باسباب شرك است مگر آنطور باشد كه گفته
شد. اين سخن رمز فهم بسيارى از آيات شرك است و نظير آنرا در «رزق» ميتوان
ديد.
ناگفته نماند: در ذيل آيه ما نحن فيه پنج آيه درباره مشركين و بت
پرستان است. ميشود گفت: آن پنج آيه مطلبى جداگانهاند و آيه مورد بحث مطلبى ديگر.
و ميشود ذيل مطلب فوق باشند النهايه مطلب بتدريج وسيع گرديده تا بت پرستان و شرك
جلى نيز ذكر شده است.
إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْيُشْرَكَبِهِ وَ يَغْفِرُ ما
دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْيُشْرِكْبِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِيداًنساء:
116.إِنَّهُ مَنْيُشْرِكْبِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ
النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍمائده: 72. اين دو آيه صريحاند در
اينكه آنكه از دنيا مشرك برود گناهش قابل غفران نيست و اهل آتش است. ولى بضرورت
اسلام ثابت است اگر مشرك توبه كند گناهش آمرزيده ميشود.
گفتهاند: علت عدم غفران مشرك آنست كه خلقت خداوندى بر اساس عبوديّت
و ربوبيّت است چنانكه