يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْيُرْسِلَرَسُولًافَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما
يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ»شورى: 51. اين آيه صريح است كه سخن گفتن خدا با پيامبران بيكى از سه
راه است 1- وحى و آن الهام و انداختن بقلب است و شايد در خواب ديدن نيز جزء آن
باشد 2- سخن گفتن از پس پرده كه پيامبر سخن خدا را مىشنود مثل موسى كه فرموده «وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسى
تَكْلِيماً»نساء:
164.
و نيز ثابت است كه موسى در طور بارها كلام خدا را شنيد 3- آمدن ملك
چنانكه جبرئيل بنزد حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و ديگر پيامبران آمد و از خدا
پيام آورد «قُلْنَزَّلَهُ رُوحُ
الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ»نحل: 102.
ترديد با «او» در
آيه شريفه روشن ميكند كه هر يك از سه قسم راه بخصوصى است. قهرا بايد مصداق يكى
رسول و مصداق بقيّه نبى باشد يا بالعكس.
مفيد رحمه اللّه در كتاب اختصاص ص 328 ط مكتبة الصدوق از زرارة از
امام باقر عليه السّلام نقل كرده كه از آنحضرت درباره «كانَرَسُولًانَبِيًّا»سؤال كردم و گفتم: رسول را دانستيم نبى كدام است؟ فرمود نبى آنست كه
در خواب مىبيند و صدا را مىشنود ولى ملك را نمىبيند و رسول ملك را آشكارا
مىبيند و با او سخن ميگويد گفتم منزلت امام كدام است؟ فرمود:
صدا را مىشنود و در خواب نمىبيند و ملك را مشاهده نميكند سپس اين
آيه را تلاوت فرمود «وَما أَرْسَلْنا مِنْ
قَبْلِكَ مِنْرَسُولٍوَ لا نَبِيٍّ» (و لا محدث) نظير اين روايت در اختصاص از بريد بن معاويه از امام باقر
و از زراره از امام صادق و از معروفى از امام رضا عليهم السلام نقل شده و نيز درج
اول كافى ص 176 باب فرق بين رسول و نبى و محدث. چهار روايت در اين باره كه قريب
بهماند نقل شده است و در بعضى از آنها فرموده كه بعضى از انبياء مقام نبوت و
رسالت هر دو را داشتهاند.