سواء: در اصل مصدر است بمعنى برابرى و بمعنى مساوى و وسط (وصف و ظرف)
بكار ميرود (راغب) مثل «سَواءٌعَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا
يُؤْمِنُونَ»بقره:
6. كه بمعنى مساوى است و مثل «فَقَدْضَلَسَواءَالسَّبِيلِ»بقره: 108. كه بمعنى وسط است بهتر است بگوئيم سواء بمعنى مستوى و
اضافه صفت بموصوف است يعنى از راه راست گم شده.
«وَإِمَّا تَخافَنَّ مِنْ
قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلىسَواءٍإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ
الْخائِنِينَ»انفال: 58. سواء در آيه شايد مصدر باشد يعنى اگر از خيانت قومى كه با
آنها پيمان بستهاى ترسيدى پيمان آنها را با برابرى بسويشان بيانداز و نقض كن (و
اعلام كن تا تو و آنها در علم بنقض پيمان با هم باشيد) و شايد بمعنى عدل باشد يعنى
با عدالت پيمان را بشكن و بخودشان رد كن.
ايضا در آيه «فَقُلْآذَنْتُكُمْ عَلىسَواءٍ»انبياء: 109. بمعنى برابرى يا عدل است.
سائبه:شتريكه نذر ميكردند در صورت آمدن مسافر يا شفاى مريض، آنرا بسر خود
رها كنند رجوع شود به «بحر»
«ماجَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَ لاسائِبَةٍوَ لا وَصِيلَةٍ وَ لا
حامٍ»مائده:
103.
سيح:جريان
و سير در صحاح آمده «سَاحَالماءُ: جَرَى عَلَى وَجْهِ
الْأَرْضِ-سَاحَفِي الْأَرْضِ: ذَهَبَ» طبرسى سير
با مهلت فرموده. ساحة چنانكه گذشت مكان خالى است از راغب استفاده ميشود كه ساح
الماء يعنى در ساحه جارى شد ولى اين در صورتى است كه هر دو از يك ماده باشند. اما
ساحه از سوح است و سيح يائى است «فَسِيحُوافِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»توبه: