است. و ظاهرش آنست كه حديث را قبول دارد. چه سفاهت عجيبى؟!! قرآن
فرمايد «لاتُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ- ...لَيْسَ
كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»ولى در قبال آن اين گونه افسانهها مورد قبول واقع ميشود.
سول:راغب گويد: تسويل بمعنى تزيين نفس است. آنچه را كه بآن حرص ميورزى در
اقرب تزيين و تسهيل و تهوين آمده است «وَكَذلِكَسَوَّلَتْلِي نَفْسِي»طه: 96. و همانطور نفسم بمن نيك وا نمود «قالَبَلْسَوَّلَتْلَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً»يوسف: 18. گفت بلكه ضميرتان چيزيرا
كه كردهايد بر شما نيك وانمود. ايضا «الشَّيْطانُسَوَّلَلَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»محمد: 25.
سوم:تحميل. چريدن. لازم و متعدى هر دو آمده است در اقرب هست: «سَامَفُلَاناً الْأَمْرَ: كَلَّفَهُ
إِيَّاهُ» ايضا «سَامَالْمَاشِيَةُ: رَعَتْ» معنى «يَسُومُونَكُمْسُوءَ الْعَذابِ»بقره: 49.
آنست كه عذاب بد را بشما تحميل و وارد ميكردند «لَكُمْمِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِتُسِيمُونَ»نحل: 10.
براى شماست از آن نوشيدنى و از آنست درخت و در آن ميچرانيد. معانى ديگرى كه در لغت
آمده در قرآن بكار نرفته مگر آنچه در ذيل خواهد آمد.
سيما: علامت و هيئت «تَعْرِفُهُمْبِسِيماهُمْ»بقره: 273. آنها را با علامتشان ميشناسى.
سائمة: شتريكه ميچرد و در آغل علف نميخورد.
مُسَوَّم (بصيغه مفعول) ممكن است از سيما باشد يعنى نشاندار و شايد
از تسويم باشد يعنى فرستاده شده مثل «مِنَالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِالْمُسَوَّمَةِ»آل عمران:
14. ولى ظاهرا نشاندار مراد است كه آن موجب تخصّص و مالكيت است يعنى اسبان داغ
نهاده و نشاندار. و در آيه «لِنُرْسِلَعَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ.مُسَوَّمَةًعِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ»ذاريات 34 و 35 نيز بقرينه «عِنْدَرَبِّكَ»نشاندار منظور است سنگهاى
نشانداريكه نشان گناهكاران دارند و مخصوص آنهااند.