«وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْسَمُّوهُمْ ...»رعد: 33.
ظاهرا مراد از «سَمُّوهُمْ»چنانكه در
الميزان فرموده توصيف است يعنى براى خدا شريكانى قائل شدند بگو آنها را توصيف كنيد
و ببينيد آيا ميشود بآنها رب، خالق، رازق، رحيم و رحمن و غيره گفت؟
چون توصيف واقعيت هر چيز را روشن ميكند در اين صورت خواهند دانست كه
آنها شريك خدا نيستند.
«إِنَّالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ
بِالْآخِرَةِلَيُسَمُّونَالْمَلائِكَةَتَسْمِيَةَالْأُنْثى»نجم:
31. بقولى
ضمير جمع «عَرَضَهُمْ»و «هؤُلاءِ»راجع بآدم
است و آن اسم نوع ميباشد. نه علم شخص. و مراد از اسماء ظاهرا استعداد و قابليت
هائى است كه در بشر گذاشته است و منظور از تعليم اسماء بودن آنها در نهاد آدم است.
و شايد مراد از اسماء، اسماء حسنى باشد كه مشروح آن در «خلف» ذيل
عنوان بشر خليفه خداست گذشت. معنى آيه چنين است: خداوند همه اسماء را بآدم (كه
خليفه خداست) آموخت، سپس آدمها را بملائكه نشان داد و فرمود از نامهاى اينان (از
قابليت و كارهايشان) بمن خبر دهيد اگر (در خليفه خدا بودن) راستگوايد؟.
«وَلا تَنابَزُوا
بِالْأَلْقابِ بِئْسَالِاسْمُالْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ ...»حجرات: 11. بقولى مراد از اسم ذكر است يعنى: القاب بد را بيكديگر
نبنديد، بد ياد كردنى است كه مردم