راغب گويد: گفته شده سجل سنگى است كه در آن چيزى نوشته شود سپس در
صحيفه سجّل ناميده شده در مجمع نيز صحيفه گفته. ناگفته نماند «سجّل» در آيه فاعل «طىّ» و
«للكتب» مفعول آن است يعنى روزى آسمانرا
ميپيچيم همانطور كه صحيفه نوشتهها مىپيچد.
«وَأَمْطَرْنا عَلَيْها
حِجارَةً مِنْسِجِّيلٍمَنْضُودٍ»هود: 82. اين كلمه سه بار در قرآن مجيد آمده است يكى در اين آيه كه
درباره عذاب قوم لوط است. ديگرى در آيه 74 حجر، كه آن نيز درباره قوم لوط است.
سوّمى در سوره فيل كه درباره اصحاب فيل است. و در سوره ذاريات آيه 33 كه حكايت قوم
لوط است بجاى سجيل «طين» آمده است «لِنُرْسِلَعَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِينٍ».
راغب گويد: سجيل كلوخى است كه از سنگريزه و گل تشكيل شده باشد.
و اين مؤيد آنست كه در قاموس و غيره گفتهاند: آن معرب سنگ گل است.
در مجمع نيز آنرا معرب گفته و از ابو عبيده سنگ سخت نقل كرده است. بنا بر اين «طين» نكره در آيه فوق عبارت اخراى سجيل است.
ميشود گفت: قيد سجيل در آيات اشاره است بآنكه سنگهاى باريده سنگ خالص
نبوده بلكه كلوخ سنگدار بودهاند اين است آنچه گفتهاند.
ولى بايد دانست كه قرآن روى سجّيل تكيه ميكند بايد معناى ديگرى از آن
مراد باشد فكر ميكنم منظور از آن پى در پى بودن سنگها باشد در اقرب آنرا ريختن آب
گفته است.
«سَجَلَالْمَاءَ: صَبَّهُ» صحاح نيز چنين
گفته است در جوامع الجامع ذيل سوره فيل گفته: آن از اسجال بمعنى ارسال است زمخشرى
نيز چنين گفته است على هذا كلمه «مِنْسِجِّيلٍ»بيان وصف حجارة است نه حقيقت آنها يعنى سنگهائيكه پيوسته و پشت سر هم
ميباريدند و كلمه «أَمْطَرْنا»و «تَرْمِيهِمْ»كه قبل از
سجيل آمده مؤيد اين سخن است. اين در صورتى است كه «من»