فكر ميكنم استعمال استفعال در اين محلّها براى آنست كه دوست داشتن
كفر در مقابل ايمان و دنيا در مقابل آخرت و ضلالت در مقابل هدايت يك چيز عادى و
فطرى نيست بلكه انسان آنرا بر خلاف فطرت خود ميطلبد و بر خود تحميل ميكند.
اين دو آيه در حال حضرت سليمان است گفتهاند فاعل «تَوارَتْ»شمس است
يعنى آفتاب بپرده شده و غروب كرد. گفتهاند مراد از «الخير» مال
كثير است و گفتهاند مراد اسبان است كه در آيه ما قبل ذكر شده است طبرسى گويد:
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زياد شدن اسبان را زياد شدن خير ناميده و
فرموده
خير تا روز قيامت به پيشانيهاى اسبان بسته است. در معنى اين آيه زياد
گفتگو شده و گفتهاند: تماشاى اسبان او را از نماز باز داشت.
روايت شده كه صلاة عصر از او فوت شد و بقول طبرسى در روايات اماميّه
است كه اوّل وقت از او فوت شد. جبائى گفته نماز واجبى فوت نشد بلكه نافلهاى بود
كه در آخر وقت بجا مياورد.
نگارنده احتمال قوى ميدهم كه «أَحْبَبْتُ»بمعنى اختيار است و حبّ شىء از اختيار آن جدا نيست و «حُبَالْخَيْرِ»مفعول به «أَحْبَبْتُ»است و «عن» در «عَنْذِكْرِ رَبِّي»بمعنى تعليل است. ارباب لغت تعليل را يكى از معانى نهگانه «عن» شمردهاند. قاموس و اقرب الموارد تصريح كردهاند كه «عن» در آيهوَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ
مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُتوبه: 114 براى تعليل است. و مراد از «الْخَيْرِ»بقرينه آيه قبل و بعد اسبان است.