من دوستى اسبان را براى ياد پروردگارم اختيار كردم (زيرا بوسيله آنها
ميتوان جنگيد و دين خدا را احيا كرد و بتماشاى آنها آنقدر ادامه داد) تا آفتاب
غروب كرد.
در آيه ما بعد فرموده: آنها را برگردانيد و چون برگرداندند شروع كرد
بدست ماليدن بر گردن و ساقهاى اسبان. و اگر آنها از ياد خدا و نماز مشغولش كرده
بودند ديگر آندستور را نميداد و آنكار را نميكرد. رجوع شود به «سليمان».
حبّ: (بفتح.
اوّل) مطلق دانه. مفرد آن حبّه است (قاموس)إِنَّ اللَّهَ فالِقُالْحَبِوَ النَّوىانعام:
جمع حبّه حبّات و حبوب ميباشد ولى در قرآن مجيد بكار نرفته است.
حبر: (بكسر
اوّل) عالم. اثر پسنديده. عالم را از آنجهت حبر (بفتح اوّل) گويند كه اثر علم و
عملش مىماند جمع آن احبار استفَهُمْ فِي رَوْضَةٍيُحْبَرُونَروم: 15 آنها در باغ مخصوصى شاد ميشوند كه اثر پسنديده نعمت در
چهرهشان آشكار ميگردد (راغب).
در اقرب الموارد گويد: حبر (بفتح اوّل) بمعنى عالم است ولى كسر آن
افصح است زيرا بر وزن افعال (احبار) جمع بسته ميشود.
ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْتُحْبَرُونَزخرف: 70 «تُحْبَرُونَ»را شاد و مسرور شدن گفتهاند.
بقول راغب سروريكه اثر آن از چهره پيداست مثلوَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً
وَ سُرُوراًدهر:
11 نضرت طرارت ظاهر و سرور شادى باطن است.