الْخَمْرِوَ الْمَيْسِرِبعد از اين آيه بعضى از مسلمانان شرب خمر ميكردند و بعضى ترك نمودند
تا اينكه مردى شراب خورد و داخل نماز شد و پريشان گفت آيهيا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارىنازل گرديد سپس بعضى شراب خوردند
حتى عمر بن الخطاب نيز خورد و با استخوان شترى سر عبد الرحمن بن عوف را بشكست و
بعد نشست و شروع كرد بنوحه خواندن بر كشتگان جنگ بدر از مشركان و شعر اسود بن يغفر
را در نوحه خود ميخواند و آن اين است:
و كايّن بالقليب قليب بدر
من القنيات و الشّرب
الكرام
و كايّن بالقليب قليب بدر
من السّرى المكامل
بالسّنام
ا يوعدنا ابن كبشة ان نحيّى
و كيف حياة اصداء و
هام
ا يعجز ان يردّ الموت عنّى
و ينشرنى اذا بليت
عظامى
الا من مبلغ الرّحمن عنّى
بانّى تارك شهر
الصّيام
فقل للّه: يمنعنى شرابى
و قل للّه: يمنعنى
طعامى
اين ماجرى برسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد خارج شد در حاليكه
علامت خشم در چهرهاش نمايان بود و رداى خويش را ميكشيد چيزيكه در دست داشت بالا
برد تا عمر را بزند عمر گفت: بخدا پناه ميبرم از غضب خدا و رسولش. پس خدا نازل فرمود:إِنَّما يُرِيدُ
الشَّيْطانُ- تا-فَهَلْ أَنْتُمْ
مُنْتَهُونَعمر
گفت:
بس كرديم.
و نيز در الميزان ج 6 ص 144 از كافى و تهذيب از امام باقر عليه
السّلام نقل كرده: خداوند هيچ پيامبرى نفرستاد مگر آنكه در علم خدا بود كه اگر دين
او كامل شود خمر را در دين او تحريم كند. خمر پيوسته حرام بوده است مردم فقط از
خصلتى بخصلتى نقل ميشوند و اگر همه احكام دين يكبار بر مردم حمل ميشد بدين
نميرسيدند راوى گفت: امام عليه السّلام فرمود كسى ارفاق كنندهتر از خدا نيست و از
رفق خداست كه