كند هر چند خارج نخواهد كرد و در ذيل آيه اوّل فرموده: آتشيان مانند
بهشتيان مخلّداند و بهيچ وجه از آن خارج نميشوند ولى اين ابديّت موجب مسلوب القدرة
بودن خدا نيست.
نگارنده گويد: ما حق داريم در باره آيات خداوند فكر و تدبّر كنيم و
آنها را بيكديگر برگردانده و استنتاج نمائيم. در باره خلود اهل عذاب و اينكه
استثناها فقط براى اثبات قدرت است و يا عملى خواهد شد حقيقت پيش خدا است و آنچه در
علم خداست بآن تسليم هستيم.
چند مسئله
در اينجا بايد سه مسئله را بررسى نمائيم.
1- خلود
و جاودانى بودن يعنى چه و چطور متصوّر است موجودى هميشه در يك حال باشد و تغيير و
فسادى در آن راه نيابد؟.
2- آيا
خلود در آتش و بهشت تدريجا عادت ميشود و حالت اوّليه خود را از دست ميدهد يا نه؟
بعبارت ديگر آيا جهنّمىها در اثر گذشت زمان از احساس عذاب خلاص
نميشوند؟ آيا بهشتىها در اثر لذّت يكنواخت احساس حظّ را از دست نميدهند؟.
3- آيا
خلود در آتش براى كفّار ظلم نيست؟ كسانيكه مثلا شصت سال كفر ورزيده و آيات خدا را
تكذيب كرده و عمر خود را در كارهاى بد باتمام رساندهاند آيا عذاب ابدى در حق آنها
رواست؟
در باره مطلب اوّل بايد دانست: موجودات مادّى در اين دنيا از حيث
كميّت ثابت و از حيث كيفيّت در تغيير و تبدّلاند. كميّت و وزن و اندازه مادّه
ثابت و بى كم و كاست است ولى از لحاظ كيفيّت، اشياء جهان پيوسته در تغيير و تبدّل
و فنا و فساد و زوالاند و هيچ وقت در وضعى و حالى ثابت و پايدار نمىمانند. از طرف
ديگر در دنياى ما اصلى بنام اصل كهولت (آنتروپى) بر تمام موادّ و نيروها