و ماده ميزائيد ميگفتند: ماده ببرادرش وصل است و بچه نر را براى
خدايان ذبح نميكردند.
حام: شتر نرى كه از صلب آن ده شتر ميشد ميگفتند: پشت خود را قرق كرده
ديگر سوار آن نميشدند و مثل بحيره آزاد ميكردند (نقل از مجمع) اقوال ديگرى نيز در
مجمع و غيره نقل شده كه ذكر آنها لازم نيست.
حميّة:خود دارى. امتناع غيرت. در مجمع گويد: چون كسى اهل غضب و امتناع باشد
گويند: حميّت ناپسند دارد. بنا بر اين، حميّت از خشم سر چشمه ميگيرد. در اقرب آنرا
از حمايت گرفته و گويد: بمعنى امتناع است كه سبب حمايت و طرفدارى است در نهايه
امتناع و غيرت گفته استإِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُالْحَمِيَّةَحَمِيَّةَالْجاهِلِيَّةِفتح: 26 «اذ» اگر
متعلق بههُمُ
الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِباشد كه در آيه ما قبل است معنى
آيه چنين ميشود: شما را وقتى از مسجد الحرام منع كردند كه كفّار در دلهاى خود
تكبّر و امتناع قرار دادند، امتناع و تكبّر جاهليّت.
نا گفته نماند: حميّت در صورتى مذموم است كه در باره باطل و نا حق
باشد و اگر از براى حق باشد مرغوب و پسنديده است در نهج البلاغه خطبه 39 هست:
آيا دينى نيست كه شما را جمع و حميّتى نيست كه شما را بغضب آورد.
پيداست كه مراد حميت پسنديده است و قيد «حَمِيَّةَالْجاهِلِيَّةِ»نيز اين مطلب را روشن ميكند.
حنث:گناه. (مفردات)وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَىالْحِنْثِالْعَظِيمِواقعه: 46 و بودند كه بر گناه بزرگ
اصرار ميكردند. طبرسى آنرا نقض عهد و از مجاهد و قتاده گناه نقل ميكند. در قاموس
گناه و شكستن قسم و ميل بباطل و بالعكس گفته است.