كفّاره آن طبق آيه 89 مائده اطعام ده نفر فقير يا لباس ده نفر و يا
يك بنده آزاد كردن است و در صورت عدم تمكّن بايد سه روز روزه بگيرد.
حلق:گلو. راغب در مفردات گويد: اصلحَلْقبمعنى گلو است و گويند: «حلقه» يعنى گلوى او را بريد سپس در قطع مو (تراشيدن) بكار رفته است.وَ لاتَحْلِقُوارُؤُسَكُمْ حَتَّى
يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ...بقره: 196 سر خود را نتراشيد (و از احرام خارج نشويد) تا قربانى بمحل
خود برسد. آيه در باره كسى است كه محصور شده و قربانى را بوسيله ديگرى فرستاده است
چنين كسى بايد بعد از اطلاع از ذبح قربانى سر بتراشد و از احرام خارج شودلَتَدْخُلُنَّ
الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَمُحَلِّقِينَرُؤُسَكُمْ ...
فتح: 27.
از اين مادّه فقط دو مورد فوق در قرآن يافت ميشود.
حلقوم:گلو. در اقرب گويد: حُلْقُوم بمعنى حلق است واو و ميم بر آن اضافه
شده.فَلَوْ
لا إِذا بَلَغَتِالْحُلْقُومَوَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَواقعه: 83 پس چرا وقتى جان بگلو رسيد
و شما در آنوقت نظاره ميكنيد. اين كلمه فقط يكبار در قرآن بكار رفته است.
حلّ: (بفتح
اوّل) باز كردن. (صحاح- مفردات)وَاحْلُلْعُقْدَةً مِنْ لِسانِيطه: 27 گره از زبان من باز كن. حلول كه بمعنى نزول است اصل آن باز
كردن بار وقت نزول است سپس در مجرّد نزول بكار رفته. مثلوَ مَنْيَحْلِلْعَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ
هَوىطه:
81 هر كه غضب من بر او نازل شود حقّا كه سقوط كرده است.
حلّ بكسر حاء بمعنى حلال استعاره از باز كردن گره (معنى اصلى) است
مثلهذاحَلالٌوَ هذا حَرامٌنحل: 116 (از مفردات) پس حلال آنست
كه از ممنوعيّت باز شده است.