يا گوسفندان خود محلّى ميسازد اين شخص چوبها و علفهاى خشكيده را جمع
كرده و در ساختن آنمحل بكار ميبرد مثلا آغلى از چوب و علف ميسازد آيه شريفه در
باره قوم صالح است يعنى: يك صيحه بر آنها فرستاديم مانند چوبها و علفهاى خشكيده
حظيره ساز شدند.
حظّ:نصيب.لِلذَّكَرِ مِثْلُحَظِّالْأُنْثَيَيْنِنساء: 11 براى پسر مثل نصيب دو دختر است.
إِنَّهُ لَذُوحَظٍّعَظِيمٍقصص: 79 حقا كه او صاحب نصيب بزرگى از مال دنياستفَنَسُواحَظًّامِمَّا ذُكِّرُوا بِهِمائده: 14 نصيبى و قسمتى را از
آنچه تذكّر داده شده بودند، از ياد بردند.
حفد:سرعت در عمل و خدمت. طبرسى فرمايد: اصل حفد سرعت در كار است در دعا
آمده
«اللَّهُمَّإِلْيَكَ نَسْعَى وَنَحْفِدُ».
: خدايا بسوى تو سعى و سرعت ميكنيم.
به اعوان و ياران حفده گويند زيرا كه در پيروى و طاعت سرعت بخرج
ميدهند.
وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةًنحل: 72 حفده جمع حافد بمعنى
خدمتكار است يعنى:
خدا بشما از زنانتان فرزندان و خدمتكاران عطا كرده است اين خدمتكاران
از فرزنداناند چون فرمودهمِنْ أَزْواجِكُمْو چون حافد بمعنى فرزند فرزند (نوه) نيز آمده شايد مراد از حفده
نوهها باشد.
اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.
حفر:كندن.حُفْرَة: گودالوَ كُنْتُمْ عَلى شَفاحُفْرَةٍمِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهاآل عمران: 103 در لب گودالى از آتش
بوديد از آن نجاتتان داد.
يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِيالْحافِرَةِنازعات: 10 در مجمع گويد: حافره
نزد عرب اسم است باوّل شىء و ابتداء كار، جوهرى گفته: گويند بر حافره خود برگشت
يعنى براهيكه آمده بود عود كرد.