شدن طبعا در صورتى است كه مشرك در حال شرك از دنيا برود و تا وقتيكه
نمرده احتمال هدايت شدن دارد و جهنّمى بودنش قطعى نيست. امّا آيا ميشود براى مشرك
در حال حياتش آمرزش خواست و گفت: خدايا او را هدايت كن و بيامرز، آيه از حكم آن
ساكت است. ولى از خارج ميدانيم كه اشكال ندارد.
2: ابراهيم
براى پدرش تا وقتيكه زنده بود، آمرزش خواست و چون در حال شرك بمرد، جهنّمى بودنش
يقينى شد، از او بيزارى نمود «فَلَمَّاتَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ»ولى تا زنده بود و احتمال هدايت
شدن ميرفت از او بيزارى نكرد، در مجمع البيان و المنار و تفسير ابن كثير ذيل آيه
فوق، هست كه ابن عباس گويد: ابراهيم عليه السّلام پيوسته براى آزر استغفار ميكرد
تا بمرد و چون در حال شرك از دنيا رفت.
بر ابراهيم روشن گرديد كه او دشمن خداست، آنوقت از او بيزارى نمود.
و خلاصه مضمون دو آيه فوق چنين است: پيغمبر و مؤمنان نبايد براى
مشركان، پس از مرگ آنها استغفار كنند. گويا كسى اشكال كرده و ميگويد: پس چرا
ابراهيم براى آزر كه مشرك بود استغفار كرد؟
جواب اينست كه: ابراهيم نيز پس از مرگ او آمرزش نخواست. بلكه از او
بيزارى نمود، فقط پيش از مرك وى، روى وعدهايكه كرده بود براى او استغفار نمود و
آن نيز جايز و بلا مانع است. بيضاوى در ذيل آيه «مِنْبَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيمِ»ميگويد: تبيّن در صورتى است كه بر
كفر بميرد بعد ميگويد:
اين دليل است كه براى مشركان زنده، استغفار جايز است و آن طلب توفيق
ايمان براى آنهاست و با اين جواز، اشكال استغفار ابراهيم دفع ميشود.
بچند تفسير كه دسترس بود مراجعه كردم جز بيضاوى باين نكته توجّه
نكردهاند و حقّا كه او خوب فهميده است. آرى ابراهيم عليه- السّلام براى مشرك
زنده، آمرزش خواست و چون در حال شرك مرد.