مادام كه دعوايى تحقق نيابد، سوگند اجرا نمىشود. 2. عجز مدّعى از اثبات دعوى به وسيله بينه چنانچه مدّعى، بيّنه اقامه كند، سوگند اجرا نخواهد شد. 3. انكار مدّعى عليه چنانچه مدّعى عليه نسبت به مدعاى مدّعى اقرار نمايد، حكم به نفع
مدّعى صادر و دعوى مختومه مىشود و طبعا نيازى به سوگند نخواهد بود. 4. درخواست مدّعى از حاكم نسبت به اتيان سوگند چنانچه مدّعى درخواست نكند، نه حاكم مىتواند نسبت به تحليف مدّعى
عليه مبادرت نمايد و نه مدّعى عليه شخصا مىتواند سوگند ياد كند. در فرض اقدام
آنان چنين سوگندى كأن لم يكن است، بدين معنى كه مجددا مدّعى مىتواند پيشنهاد
سوگند بدهد. به دليل آن كه درخواست سوگند، حق مدّعى است، و بدون دادخواهى صاحب حق
از نظر موازين حقوق اسلامى، استيفا انجام نمىگيرد.[1] 5. اذن حاكم دادگاه نسبت به اتيان سوگند مدّعى عليه قبل از اذن حاكم، نمىتواند مبادرت به اتيان سوگند نمايد،
هر چند كه مدّعى درخواست كرده باشد. به دليل آنكه، از نظر قضاى اسلامى، ايقاع
سوگند وظيفه حاكم دادگاه است و به اذن او انجام مىگيرد. و با توجه به اين كه
بنابر آنچه خواهيم گفت سوگند، بهتر است در مواقع خاص و با تشريفات مخصوص و با صيغههايى
كه قاضى تعليم مىدهد ادا گردد، چه بسا قاضى، مصلحت بداند اداى آن را به موقع و
مكان ديگرى موكول نمايد و بنابراين بدون صدور اجازه سوگند توسّط قاضى، اقدام مدّعى
عليه واجد ارزش شرعى نخواهد بود. اداى سوگند، بر عهدۀ مدّعى عليه پس از اجتماع شرايط فوق و صدور اجازه اداى سوگند، چهار فرض ممكن است
وقوع يابد: اول، آن كه مدّعى عليه سوگند ياد كند. دوم، آن كه از اداى سوگند[1] شرح لمعه؛ همانجا.