چون تحولات اجتماعى و اقتصادى استمرار دارد و روابط مردم كه تابعى از
اين تحولات است به تبع آن دچار دگرگونىهاى نو به نو خواهد شد، لذا تلاش دانشمندان
مزبور براى تطبيق مسائل و قضاياى تازه با احكام و دستورات الهى مستمر بوده و ادامه
خواهد داشت و از اينجا مىتوان به اعتبار و ارزش اين دسته از دانشمندان كه به نام
فقها ناميده مىشوند در آيين اسلام پى برد؛ زيرا آنها پس از پيامبر و ياران او
پاسداران احكام الهى و نگهبانان موازين اسلامى هستند. اين كه گفتهاند علما ورثه انبيايند مراد همين فقهايند و با لحاظ
اعتبار و ارزش فقها است كه قضاوت پس از پيامبر و جانشينانش حق آنها شناخته شده است
و اگر توجه شود كه در اسلام قضاوت از چه اهميتى برخوردار است؛ روشن خواهد شد كه چرا
تصدى قضا، به فقها آن هم به عادلترين و پرهيزكارترين آنها اختصاص داده شده است. سابقۀ تمدّن ديرين قضايى در اسلام قرآن مراجعه به دستگاه قضاى اسلامى و اجتناب از رجوع به دستگاه قضايى
غير اسلامى را از شرايط مسلمانى مىداند و در سوره نساء، آيه 60 مىگويد:«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ
يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمٰا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مٰا أُنْزِلَ
مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحٰاكَمُوا إِلَى الطّٰاغُوتِ وَ قَدْ
أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيْطٰانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلٰالًا
بَعِيداً». «آيا نديدى
آنها را كه گمان مىكردند ايمان آوردهاند به آنچه به تو نازل شده و آنچه كه به
قبل از تو نازل گرديده ولى مىخواهند قضاوت سوى طاغوت برند و حال آنكه به تحقيق
امر شدهاند كه كافر شوند به آن و شيطان مىخواهد گمراه كند ايشان را گمراهى دورى» از اينجا اهميت و نقش قاضى و دستگاه قضا در
شريعت اسلام روشن مىشود و باز قرآن قضاتى را كه بر مبناى احكام و دستورات الهى
حكم صادر نمىكنند، گاه فاسق و گاه ظالم و گاه كافر مىشناسد و قضاوت را كار
پيامبران مىداند چنانكه خطاب به داوود مىگويد: