و در عوض، تو درخت را به من بفروش؛ اما سمره امتناع كرد. حضرت فرمود
كه در مقابل آن براى تو درختى در بهشت قرار مىدهم كه بازهم مورد قبول سمره واقع
نشد. در پايان حضرت خطاب به شخص انصارى فرمود: برو و آن درخت را بكن و به
طرف سمره بينداز، زيرا در اسلام ضرر و ضرار نيست. چون يكى از معانى ضرار، ضيق و تنگى است و حتى بعضى در اين حديث لفظ
ضرار را در همين معنى متعين دانستهاند،[1] «لا ضرر و لا ضرار فى الاسلام» يكى از مبانى عمدۀ قاعده نفى عسر و حرج
محسوب مىشود. به ويژه
آنكه مورد روايت نيز حرج و فشارى بوده است كه در اثر ورود غير مجاز و ناگهانى سمره
به خانه انصارى براى او و خانوادهاش ايجاد مىشده است. بدين ترتيب روايات مذكور و برخى ديگر از روايات كه به همين مضمون
وارد شده است و براى پرهيز از زيادهگويى از ذكر آنها خوددارى مىشود، در مجموع به
طور صريح يا ضمنى بر نفى حرج به عنوان يك اصل و قاعده كلى قابل اعمال در همه ابواب
حقوق اسلامى دلالت دارد و مبناى فقهى مسلّمى براى آن به شمار مىرود. 3. اجماع نظر به اينكه به اعتقاد اماميه، اجماع فقط در صورتى از ادله اربعه و
در رديف كتاب، سنت و عقل- به عنوان مبناى احكام شرعى- به شمار مىرود و واجد حجيت
است كه كاشف از رأى معصوم (ع) باشد، در مواقعى كه مبناى اجماع فقها دليل عقلى و يا
نقلى باشد و بر آن اساس، حكمى را استنباط كرده باشند، چنين اجماعى از حجيت لازم
برخوردار نبوده، براى ديگران اعتبارى ندارد؛ زيرا فقهاى ديگر بايد به نحو استقلال
آن دليلى را كه مبناى اجماع مجمعين واقع شده، مورد بررسى قرار داده، حكم شرعى را
از آن استخراج كنند؛ چرا كه در اين گونه موارد، فهم و استنباط هر مجتهدى فقط براى
خود او حجت است و براى ديگران نمىتواند حجت و معتبر باشد.[1] خمينى (امام)،روح الله الموسوى؛ الرسائل؛ ج 1، ص 30.