3 قاعدۀ شروط واژه شرط شرط، واژهاى عربى است و جمع آن «شروط» و «اشراط» است. اين واژه گاه
در معناى مصدرى و گاه در معناى اسمى به كار مىرود و همچنين در علوم مختلف، معانى
متفاوتى دارد كه به شرح آن مىپردازيم: 1. در ادبيات و علم نحو، واژه شرط در معناى گزارهاى است كه پس از ادات
شرط مىآيد. مانند: اگر آن ترك شيرازى به دست آرد دل ما را به خال هندويش بخشم سمرقند
و بخارا را گزارهاى كه پس از واژۀ «اگر» آمده است، شرط نام دارد و آنچه
پس از شرط مىآيد را جزاى شرط مىنامند. اهل منطق به شرط، مقدم و به جزاى شرط،
تالى مىگويند. 2. در علم اصول، آنچه از عدم آن، عدم چيزى ديگر لازم مىآيد- اعم از آنكه از وجود آن وجود ديگرى لازم
بيايد يا خير- را شرط آن
چيز مىنامند و در توضيح مىگويند «الشّرط ما
يلزم من عدمه عدم الشّيء»؛ به تعبير ديگر، شرط چيزى است كه چيزى ديگر بر
آن متوقف باشد؛ يعنى «الشّرط ما
يتوقّف عليه الشّيء». البته توقف
شىء بر شرط چند حالت دارد.
گاه
وجود شىء متوقف بر چيزى است؛ مانند توقف معلول بر اجزاى علت؛ گاه وجوب امر متوقف
بر چيزى ديگر است؛ مثل وجوب حج بر استطاعت؛ گاه نيز لزوم عقد متوقف بر امرى است؛
مثل لزوم عقد خيارى كهبر
سقوط