خيار متوقف است و گاه آنچه متوقف است، صحت يك امر است، مانند توقف
صحت عقد بر وجود اختيار در متعاملين. 3. در قرآن مجيد واژه شرط به صورت مفرد نيامده است؛ ولى صورت جمع آن
يعنى اشراط به كار رفته است؛ از جمله در«فَقَدْ جٰاءَ أَشْرٰاطُهٰا»[1]كه در آن اشراط به معناى نشانههاى قيامت است. 4. در عرف عامه، واژۀ شرط در معناى رسم و شيوه نيز استعمال مىشود؛
چنان كه در بيت زير كه منسوب به حافظ است، واژه شرط به همين معنى به كار رفته است: در محفلى كه خورشيد اندر شمار ذره است خود را بزرگ ديدن شرط ادب
نباشد 5. در روايات كلمۀ شرط در معناى خيار نيز آمده است، مثل «الشّرط فى الحيوان ثلاثة»؛
يعنى ايام شرط (خيار) در معامله حيوان سه روز است[2]. 6. در اصطلاحات شرعى، گاهى واژه شرط به معناى مطلق «عهد» آمده است؛ مانند «شرط النّاس» كه به معناى «عهد النّاس»
و
يا «شرط اللّه» كه به مفهوم «عهد اللّه»
است
و عهد الله نيز به معنى احكام الله، اعم از احكام تكليفى و وضعى است؛ چنان كه در
روايت زير شرط به معناى عهد الهى (حكم الله) آمده است: مردى با همسرش ضمن عقد به نحو شرط نتيجه شرط كرده بود كه چنانچه
ازدواج مجدد كند، زوجه مطلقه باشد. در اين باره از امام (ع) سؤال شد و ايشان پاسخ
دادند كه اين شرط باطل است. پرسشكننده در مورد علت بطلان توضيح خواست و امام (ع)
پاسخ دادند: «لانّ شرط اللّه اسبق من شروطكم»؛ زيرا طلاق كه از اختيارهاى زوج است
يك حكم الهى است و قراردادهاى مردم نمىتواند خلاف آن باشد. در اين حديث شرط الله
به معناى حكم الهى است. در شعر زير، حافظ شرط را به همين معنى به كار برده است: عهد و پيمان فلك را نيست چندان اعتبار عهد با پيمانه بندم شرط با
ساغر كنم 7. معنى ديگر شرط مطلق الزام و التزام است؛ بىآنكه در ضمن عقد درج[1] محمد، 18.
[2] وسائل الشيعة؛ ج 12، ص 349- 350.