تعالى مىداند و بس. ب) آيات مبيّن مالكيت انسان . در اين آيات از كلماتى نظير «مال»، «اموال» و «مالك» استفاده شده
است و غالبا با اضافه شدن آنها به اسامى و ضماير عام و خاص، مالكيت اشيا در حدود
تصرف انسان به او نسبت داده شده و انسان نسبت به آن اشيا و اموال، مالك شناخته شده
است. از جمله اين
آيات مىتوان اين موارد را ذكر كرد: «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنّٰا خَلَقْنٰا لَهُمْ مِمّٰا
عَمِلَتْ أَيْدِينٰا أَنْعٰاماً فَهُمْ لَهٰا مٰالِكُونَ»؛[1]«...
فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوٰالِكُمْ، لٰا تَظْلِمُونَ وَ لٰا
تُظْلَمُونَ»؛[2]«وَ الَّذِينَ
فِي أَمْوٰالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ»؛[3]«وَ لٰا
تَقْرَبُوا مٰالَ الْيَتِيمِ إِلّٰا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ...»*؛[4]«وَ لٰا
تُؤْتُوا السُّفَهٰاءَ أَمْوٰالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّٰهُ لَكُمْ
قِيٰاماً ...»[5]. در يك نگرش كوتاه و گذرا به جميع آيات اين گروه ملاحظه مىشود كه
گرچه خداوند متعال انسان را در مواردى مالك اموال تحت تصرف خود شناخته است، لكن با
اوامر و نواهى خود كه در صدر و ذيل يا قبل و بعد آيات مقرر داشته، مالكيت انسان را
غير اصلى، و محدود به حدود آن اوامر و نواهى مىداند. ج) آيات مبيّن مالكيت استخلافى و نيابتى انسان . علاوه بر دو گروه آيات فوق، آيات ديگرى در قرآن ملاحظه مىشود كه به
طور منصوص و صريح انسان را خليفه و جانشين خداوند در امر مالكيت اشياى تحت تصرف
خود معرفى كرده است؛ از جمله اين آيه:«آمِنُوا
بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمّٰا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ
فِيهِ ...»[6]. جانشينى و خلافت، نيابت غير است و اين نيابت و استخلاف از غير، يا به
علت غيبت، مرگ و عجز منوب عنه است، و يا به لحاظ عظمت و كرامت و علوّ مقام مستخلف.[7]در ما نحن فيه،
خداوند پس از آنكه انسان را بر جميع مخلوقات خود برترى داد و كرامت بخشيد، او را
كه اشرف مخلوقاتش بود به عنوان خليفۀ خود در زمين برگزيد و امانتدار خويش
قرار داد و به همين اعتبار، او را نسبت به تصرف كردن در[1] يس، 71.
[2] بقره، 279.
[3] معارج، 24.
[4] انعام، 152واسراء، 34.
[5] نساء، 5.
[6] حديد، 7.
[7] المفردات فى غريب القرآن؛ ص 175.