ماليت ببخشد؟ به خصوص آن كه صدق «تفويت» در اين مورد، مسلّم است و
براى تحقق اتلاف و تسبيب صدق تفويت كفايت مىكند. مرحوم سيد محمد كاظم طباطبايى
يزدى نيز بر خلاف مشهور، نظريه ضمان را پذيرفته است.[1] آنچه گفته شد جنبه علمى و تحقيقى دارد، اما از نظر قضايى، فتاوى
مراجع تقليد معاصر به پيروى از نظر مشهور فقهاى اماميه، بيشتر مبنى بر عدم ضمان
منافع است.[2] ه) ضمان كار در قوانين جارى در قانون مدنى ايران، حكم ضمان استيفا به طور عام در ماده 336 و 337
آمده، ولى حكم ضمان كارى كه به قهر و زور استيفا شده و به اصطلاح «بيگارى» مطرح
نگرديده است. علت عدم طرح مسأله آن است كه موضوع جنبه مدنى صرف ندارد و جاى طرح آن
در قوانين جزايى است و لذا ماده 135 قانون مجازات عمومى و تبصره آن، لزوم تدارك و
جبران زيانهاى وارد را متعرض شده بود كه مشابه آن در ماده 601 قانون مجازات
اسلامى آمده است.[3] در مورد ضمان محروميت از كار، بدون بهرهكشى و استيفا نيز در قانون
مدنى سخنى به ميان نيامده است، هر چند مىتوان از روح قانون حاكم بر غصب و تسبيب و
اتلاف، حكم مسأله را استنباط كرد. به نظر مىرسد علت عدم تعرض قانون مدنى به اين مسأله كه بيشتر جنبه
جزايى و كيفرى داشته تا مدنى، اين است كه اين مسأله از نظر فقهاى اماميه محل تأمل
و ترديد است و قانون مدنى در خصوص اين گونه موارد همواره سكوت كرده است.[1] براى ديدن نظرهاى مخالف و موافق رجوع كنيد به: العروة الوثقى (مع تعليقات عدة من الفقهاء العظام)،ج 5، ص 40.
[2] ايضاح الفوائد، ج 2، ص 168 به بعد و تحرير الوسيله، ج 2،ص 173.
[3] ماده 601:«هر يك از مستخدمين و مأمورين دولتى كه بر حسب مأموريت خود اشخاص رااجير يا استخدام كرده يا مباشرت حمل و نقل اشيايى را نموده باشد و تمام يا قسمتىاز اجرت اشخاص يا اجرت حمل و نقل را كه توسط آنان به عمل آمده است به حساب دولتآورده ولى نپرداخته باشد به انفصال موقت از سه ماه تا سه سال محكوم مىشود و همينمجازات مقرر است درباره مستخدمينى كه اشخاص را به بيگارى گرفته و اجرت آنها راخود برداشته و به حساب دولت منظور نموده است و در هر صورت بايد اجرت مأخوذ را بهذى حق مسترد نمايد».