responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي نویسنده : زمانی نژاد، علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 463

گفت: اى پسر عم رسول خداى! در سراى [خانه] جز قدرى گندم نبود و از آن طعامى ساخته ام و كودكان، محتاج اند و تو روزه دارى و طعام اندك است. يك كس را بيش نباشد. گفت: حاضر كن. فاطمه عليهماالسلام طعام را حاضر كرد. اميرالمؤمنين عليه السلامچون ديد طعام اندك است، با خود گفت: اگر من طعام نخورم، نشايد [درست نيست] و اگر طعام خورم مهمان را كفايت نباشد [كافى نيست].
دست مبارك دراز كرد به علت آنكه چراغ اصلاح كرد و چراغ رابنشاند [كه چراغ را درست مى كنم و آن را خاموش كرد]. آن گه حضرت خيرالنساء را گفت: در چراغ روشن كردن تعلل [درنگ] كن تا مهمان طعام، نيك بخورد، آن گه چراغ بيار، و حضرت اميرالمؤمنين (صلوات اللّه و سلامه عليه) دهان مبارك مى جنبانيد و مى نمود كه طعام مى خورم و نمى خورد تا مهمان طعام بخورد و سير شد. حضرت خير النساء عليهم السلام چراغ بياورد و بنهاد و طعام بر حال خود بود. پس اميرالمؤمنين مهمان را گفت: چرا طعام نخوردى؟ گفت: يا اباالحسن! من طعام بخوردم و سير شدم ولكن خداى تعالى طعام را بركت داده است. آن گه از آن طعام اميرالمؤمنين بخورد و حضرت خير النساء و شاهزاده ها( عليهم السلام) نيز بخوردند و همسايه ها را نصيب دادند از بركت كه خداى تعالى داده بود ايشان را. بامداد كه حضرت اميرالمؤمنين (صلوات اللّه و سلامه عليه) به مسجد آمد، رسول صلى الله عليه و آله گفت: يا على! چون بودى به مهمان؟ گفت: بحمداللّه يا رسول اللّه ، نيك بود. رسول صلى الله عليه و آله گفت: خداى تعالى. تعجب نمود از آنچه كه تو كردى دوش [ديشب] از چراغ كشتن و طعام نخوردن براى مهمان [خاموش كردن چراغ]. گفت: يا رسول اللّه ! تو را خبر كه داد؟ گفت: جبرئيل خبر داد مرا از آن. و اين آيت آورد در شأن تو: و ايثار كنند بر تنهاى خود و اگر چه بودند به ايشان حاجتى (سوره حشر آيه ۹، ترجمه ابوالفتوح).

نام کتاب : شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي نویسنده : زمانی نژاد، علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 463
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست