responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي نویسنده : زمانی نژاد، علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 264

أصْغَرَهُمْ سِنّاً وَ اَخْمَصَهَمُ ساقاً وَ اَدْمَعَهُم عَيْناً؛ و او به سال از همه كهتر و به ساق از همه باريك تر بود و به چشم از همه گريان تر بود بود، گفت: من تو را موازرت كنم بر اين كار.
رسول عليه السلام گفت: بنشين. او بنشست. رسول عليه السلام دگر باره اين سخن باز گفت. كس جواب نداد. هم او بر پاى خاست و گفت: يا رسول اللّه ! من معاونت كنم تو را بر اين كار. رسول عليه السلام گفت: بنشين. بار سه ديگر همين سخن باز گفت. كس برنخاست، هم او برخاست و گفت: من موازرت كنم تو را يا رسول اللّه ! رسول عليه السلام گفت: بنشين يا على! فَاِنَّكَ اَخى وَ وَصِيِّى وَ وَزيرى وَ وارِثِى وَ خَلِيفَتى مِنْ بَعْدِى؛ بنشين كه تو برادر منى و وصىّ منى و وزير منى و وارث منى و خليفت منى از پس من.
قوم از آنجا برخاستند و بر طريق استهزاء ابوطالب را گفتند: لِيَهْنِئُكَ اليَوْمَ اَنْ دَخَلْتَ فِى دينِ ابنِ اَخِيكَ فَقَد اَمَّرَ ابنَكَ عَلَيْكَ؛ مبارك باد تو را اى ابوطالب كه در دين پسر برادرت رفتى تا پسرت را بر تو امير كرد. و اين خبر بيرون آنكه در كتب اصحابان ماست، ثعلبى مفسّر امام اصحاب الحديث در تفسير خود بياورده است بر اين وجه. و اين حجّتى باشد هر كدام تمام تر» [1]

نمونه ديگر:

«اى عجب اگر موسى را يارى بايست در نبوّت كه او را وزير باشد و معاون بر اداى رسالت، و او را به فرعون فرستاده بودند، رسول ما را كه به كافة الناس بلكه به جنّ و انس فرستادند ـ و هر يكى از صناديد قريش فرعونى بودند ـ او را وزيرى نبايست؟ بلى! او را وزيرى بود و هم برادر او بود به فرمان خداى و خليفه او بود از پس او تا لاجرم گفت او را: اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هرُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبىَّ بَعْدِى؛ گفت: يا


[1] همان، ج ۱۴، ص ۳۶۱.

نام کتاب : شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي نویسنده : زمانی نژاد، علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 264
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست